برام خیلی جالبه هرکی هر راه حلی که گفته یک بهانه ای آوردی که نمیشه
خودت دلت نمیخواد مشکلت حل بشه وگرنه خیال نکن بقیه مشکلاتشون با یک کلمه حل میشه بلکه برای حل مشکل یا تغییر جون میکنن روش وقت میذارن بهاش رو میپردازن
اینکه خیال کنی بدون اذیت شدن مساله ت حل میشه باطله
یا درد تغییر رو بجون بخر یا رنج فعلی رو تحمل کن
مثلا میگی شوهرم با یک عزیزم گفتن من رو قانع میکنه، خب تو قانع نشو اینکه دست خودته
یا میگی زنگ میزنم اونا میگن نیستیم منم دیگه پیگیر نمیشم، خب پیگیر شو اینکه دست خودته
یا مثلا اونا میان پذیرایی میکنی، خب پذیرایی نکن اینکه دست خودته
یا اگر اومدن بگیر تو اتاقت بخواب یا برو بیرون اینها که دست خودته
ولی همه اینها رو با بهانه های مختلف رد میکنی یعنی در واقع یک روش غلط ظلم پذیری رو با این بهانه ها تزیین میکنی و بعد میشینی غر میزنی
عزیزم بهانه نیار کار درست رو بکن تا اینهمه ظلم بهت نشه که بعدش بخوایی هی غر بزنی