کیا با شوهرشون مشکل دارن

لج بازی باعث بهم خوردن زندگیتون شده ...شما نباید از رفتن به خونه مادرش منعش کنی تا ایشونم پنهانی از شما کاری نکنه بالاخره خانواده اشو نمیتونه بذاره کنار ولی وقتی شما جبهه میگیری بدتر لج میکنه بهتره با زبون خوش و بهانه هایی مثلا سرم درد میکنه ناخوشم نمیتونم بیام تو هم لطفا پیشم بمون از رفتن منعش میکردی تا اینکه با جنگ و دعوا و لج بازی

من نمیگم من خوبما ولی شوهرمم اصلا مراعات نمیکنه،مثلا من زایمان کردم بچم پرکشید یه هفته بعد تو خونه مهمونی گرفت و همکاراش و با خانواده دعوت کرد،من تو اون شرایط بلند شدم غذا درست کردم یه تشکرم نکرد اصلا

دو روز بعد گفت خسته نباشی همین.

نمیدونم چشونه میبینن دیگه خرشون از پل گذشته هرکار میخوان میکنن

منم اوایل خیلی لج بازی میکردم رو این موضوع که کمتر سراغ خانواده اش بره ولی فهمیدم با زبون نرم کارسازتره

ما مشکل بزرگی نداریم اما مشکل من اینه ک شوهرم با خانم سابقش همه جا مسافرت رفتن اما بامن ک شش ماهه ازدواج کرده هبچ جا هنوز مسافرت نبرده حتی ماه عسل

همسرمنم اینجورحتی خانوادش 

به نظرم از راهش وارد نشدی.همه زن و شوهرا مشکل دارند با هم.دوتا خواهر و برادر که از یک خونند و با یک تربیت و یک فرهنگ و باهم بزرگ شدند باهم کلی اختلاف دارند.حالا مگه میشه دو نفر از دو خانواده با هم اختلافی نداشته باشند؟

. یکبار نامزد داشتم 

اصلا  لج بازی و دعوا نبود بهش گفتم عزیزم میریم هرسال،امسال من دوس ندارم فک و فامیل بهم ترحم کنن بیا دوتایی بریم مسجد

اونم خیلی ریلکس گفت نه من هرسال باید اونجا باشم تو بمون خونه و اگه خواستی بیای خبر بده 

بعدشم رفت

پس ببخشید من بد فهمیدم عذر میخوام💐

مردها دوست دارن حرف اونها بکرسی بشینه. نباید زیاد باهاشون بحث کرد. باید بگی چشم . حتی الکی. 

نه عزیزم این چه حرفیه من توضیح ندادم کلی واسه همین

مشاوره نرفتید؟

الان به طلاق فکر نکن.وقتی فکرش باش که اگه جدا شدی پیش خودت مطمئن باشی هر راهکاری که وجود داشت برای نگه داشتن زندگیت انجام دادی و همه تلاشت رو کردی.الان فقط شما و شوهرت نیستی.بچه هاتون هم هستند.باید شرایط رو بسنجی.با مشاور خوب و کاربلد صحبت کن و راهنمایی بگیر.شاید شوهرت مشکل اعصاب داره و نیاز به مصرف دارو داشته باشه.و درمان بشه.