من نیاز داشتم برم حموم
هی مامانش میگفت اسکان اسکان
بعد زنگ زدیم دوست بابام ک بریم اونجا پیدا نمیکردیم
از اول گفتیم بریم اونجا اینا گفتن ن
مسافرخونه هم پرسیدیم گرون بود
بعد شوهرم عصبی بود من ی چی گفتم
شوهرم گفت دهنتو ببند میزنم تو دهنتا
خوبه مامانم رفته بود اژانس بگیره نبود
منم گفتم مگه من مقصرم یگی دگ همش میگه اسکان اسکان
اخرم ی اژانس گرفتیم ما هم با ماشینمون پشتش رفتیم ساعت ۱۲ شب شامم نخوردیم از اونورم غر میزد معدم درد میکنه
منم گفتم همون موقع گفتم شام بخوریم بعد. بریم تو و مامانت گفتید. اول پیدا.کنیم بعد. ب من چ دگ هم محلش ندادم
خودش اومد. بغلم کرد گفت ببخشید تو مقصر نبودی ولی نمیتونستم ب مامانم چیزی بگم
روز بعدشم ک. همش تو قیافه بود تا اخر
خیلی بد. بود ببچاره مامانم حرص خورد
کلی گریه کردم
روخریدای عروسی هم کلی حرصم داد