بابای من اینهمه سال کار کرد تمام این سالها ندیدم یه قرون بزاره کف دست بچه هاش
مامانمم از اون بدتر تنها وظیفش خانه داریه که همونم بلد نیس انجام بده همیشه خونمون کثیف و نامرتبه و حتا غذاهایی ام ک میپزه بدمزه و داغونه
ینی این زنو شوهر حتا تو انجام وظایف اصلیشون ریدن چ برسه بقیه چیزا
بعد منه بدبخت کلی درس خوندم و زحمت کشیدم ولی نشد به اون هدفی ک میخاستم برسم و یهو افسرده شدم و توان اینکه برم سرکار ندارم حالا همین سرکار نرفتن من شده واسه همه آینه ی دق، هرروز میزنن تو سرم ک تنبل نباش برو سرکار برو پول دربیار درحالیکه خودشون تنبل تر از منن و عرضه هیچ کاریو ندارن تنها کار مفیدی ک تو زندکیشون کردن اینبوده بچه زاییدن همین