سلام و شب بخیر، وقتتون بخیر!
مجددا چالش های زندگیم سر باز کردند و بینهایت به کمکتون نیازمندم ، پیشاپیش از وقتی که میذارید سپاسگزارم.
من حدودا ۷ سال پیش وقتی ۱۵ ساله بودم، با یکی از اقوام عقد کردم و سال بعدش از هم جدا شدیم و به خاطر روند درمانم، من با ایشون ارتباط نداشتم تا بهار امسال که سهواً ، با یکی از اقوام همسر دوم ایشون همکار شدم.
به پیشنهاد پزشک معالجم، ارتباطم رو با خانواده مجددا از سر گرفتم و توی جمع ها ، زیاد خانواده ایشون رو ملاقات کردم.
سه روز پیش ، پدرشوهر سابق بنده فوت کردند و امروز عصر همسرشون با من تماس گرفتن و فرمودند گویا حاج اقا ، برای من هم امانتی ای گذاشتند.
راسیتش حس فضولی و درگیری های مالیم ،اجازه مخالفت رو بهم نداد و قبول کردم.
قرار بر این شد که برای وعده شام فردا ، همسر سابقم و همسر کنونیش ، همراهیم کنند و من رو به اونجا ببرن.
من حدودا دو ماهه با آقایی وارد رابطه آشنایی شدم. به خاطر آینده تحصیلیم، چند وقتی هست که توانایب آشپزی مستمر ندارم و مسئولیت تهیه شامم رو ایشون بر عهده گرفتن و امشب که تشریف آوردن، بهشون اطلاع دادم که لازم نیست فردا شب هم زحمت بکشن و برای شام ، خونه ی همسر سابقم دعوتم.
حالا ایشون پاهاش رو کرده توی یه کفش که یا من هم میام یا باید از روی جنازم رد بشی...
من واقعا دوست ندارم کسی از ارتباطم با این آقا خبردار بشه!
اولا اینکه ما کلا ۲ ماهه آشنا شدیم و اصلا چیزی جدی نشده!
دوما من باکره نیستم و همراه شدن یه آقا پسر باهام نتیجه ای به جز سخن چینی نداره !
اما با خاله جانم که در میون گذاشتم معتقدند که زندگی شخصی من به کسی ربطی نداره و بهتره زندگیم رو بر اساس خواست و تفکر مردم نچینم.
از طرفی واقعا دوست ندارم یه حاشیه عجیب غریب دیگه توی زندگیم پا بذاره ! همین الانش هم به اندازه کافی درگیری های پیچیده دارم!!
نظر شما چیه؟؟