2777
2789
عنوان

بیاید از سورپرایز های زندگیتون بگید

| مشاهده متن کامل بحث + 1007 بازدید | 85 پست

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

کاش یه جایی بود میبردیم تحویلشون میدادیم میرفتن تو چرخه بازیافت

همسر من خودش هرچی توو خودش ساخته عالیه، اما مشخصه کودکی افتضاحی داشته

هر ویژگی ای که توو بچه شکل گرفته داغونه

هیچ وخ در موردش نگفته اما مشخصه ی کودکی سرکوب شده ای داشته که همش دنبال جلب توجه مامان باباش بوده 

خیلی ترسی، بی عزت نفس، سرکوب شده و.. ست 

ذره ای مامان باباش به روان بچه اعتقاد نداشتن

فوق العاده باهوشه، درس خونده کارش خوبه، اما ماما باباش ریدن توو بچگیش 

بعد مامانش خوشحاله که مثلا توو بچگی به بچه هام سخت گرفتم الان خیلی زرنگن.... 

چکار کنم مامان قرار مدار گذاشته مگه مامانا نمی شناسی همکارو کرده چکار کنم


اطلاع داری بینم دختره اوکی هست برا خاستگاری یان همینجوری میخوای با مامانت بری


اینم در نظر بگیر اگ قبول کنه دیگ باید تا اخرش بری

چکار کنم مامان قرار مدار گذاشته مگه مامانا نمی شناسی همکارو کرده چکار کنم

مگه پسرم انقدر بیخیال میشه مامانت اشتباه کرده تو جلوشو بگیر بدبخت میشی پای بچه هم بیاد وسط از تو بدبخت تر میشن خدا رو خوش نمیاد 

شاید واقعا پولشو نداشته ولی به این فکر کن که براش مهم بودی به خدا خیلیا آرزو همینو دارن

نه اتفاقا داره و اصلا خسیس نیست

ولی متاسفانه ی آدمی هست که باید مدیریت بشه، ینی من حتی بهش گفته بودم برو از فلان طلا فروشی برام طلا بخر (نه اینکه طلافروشی برند و گرونی رو بگم)  ولی بازم با مامانش رفته و مامانش براش تصمیم گرفته

توو زندگی مشترک هم هیچ تکرار میکنم هیچ تصمیمی نمیگیره 

دهنم سرویس میشه بخدا باید به همه چی فک کنم 

خیلی وقتا تلاش کردم مجبور بشه ی تصمیماتی کوچیکی بگیره، مثلا به‌ش گفتم این هفته بریم خونه مامانم یا هفته بعد تو تصمیم بگیر، حتی همین رو هم نتونسته... 

از بیرون همه فک میکنن اووووو صبا چه زندگی خوبی داره، چه شوهر حرف گوش کنی، منتهی نمیدونم حرف گوش بودنش بابت چیه، خسته م خسته. خیلی خسته م 

بخدا می‌شنوم ی مرد برا زندگی تصمیم گرفته یا هدفگذلری کرده یا ی حرکتی زده دلم به حال خودم میسوزه 

اطلاع داری بینم دختره اوکی هست برا خاستگاری یان همینجوری میخوای با مامانت بریاینم در نظر بگیر اگ قبو ...

نه من فردا به دختر می گم که من دلم باهاش نیس به دروغ می گم دلم با یکی دیگه ست 

تولدم که شب یلداست ولی خوب الان ۵ ساله خانوادمو ندیدم برام جشن بگیرن خودم تنها برای خودم کیک میگیرم و کادو.

دیگه سوپرایزی نداشتم جز پیشیم که یهو تو دیوار دیدمشو سرپرستیشو گرفتم

خودم خودمو سوپرایز میکنم همیشه

خودت را که به خدا سپردی نگران هیچ طوفانی نباش🌺کشتی نوح را یک غیر حرفه ای ساخت و کشتی تایتانیک را یک حرفه ای🤲🤲🙆‍♀️🙇‍♀️ گ.از ده تیر رژیمم وزن اولیه ۸۴ وزن هدف هرچی خدا خواست الان ۷۴ ام
مگه پسرم انقدر بیخیال میشه مامانت اشتباه کرده تو جلوشو بگیر بدبخت میشی پای بچه هم بیاد وسط از تو بدب ...

نه فردا خرابش می کنم می گم یکی دیگه رو دوست دارم نمی خوام عجب گیری کردم  بخدا

چرا پیش مشاور نمیری؟

نمیاد متاسفانه... 

ولی خب در کل مامانش رو خیلی قبول داره و توو کتش نمیره که همه این آسیب ها از بچگی بهش رسیده

مشکل اصلی ما اینکه قبل اینکه من حرفی بزنم یا کاری کنم، با ی برداشت منفی خودش ماجرا رو جمع بندی میکنه

مثلا پیش خودش میگه من اگر فلان کار رو بکنم صبا بهم میگی چرا کردی پس کلا اینکار رو نمیکنم

در حالی که توو این سه سال هیچ وخ نشده کاری کنه و من ایرادی بگیرم چون اصلا کاری نکرده، تصمیمی نگرفته 

اینا برمیگرده به کودکی سرکوب شده 

فی. لتر ذهنش منفیه و طرحواره ش حالت منفعل داره 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز