2777
2789
عنوان

بیاید از سورپرایز های زندگیتون بگید

| مشاهده متن کامل بحث + 1007 بازدید | 85 پست
نمیاد متاسفانه... ولی خب در کل مامانش رو خیلی قبول داره و توو کتش نمیره که همه این آسیب ها از بچگی ب ...

به نظرم راهت رو عوض کن مثلاً بیشتر به خودت اهمیت بده باهاش مثل یه پسر بچه رفتار کن وقتی اینطوری میگه یه چند ثانیه جدی نگاهش کن و جوابش و با تأخیر بده 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

نه من فردا به دختر می گم که من دلم باهاش نیس به دروغ می گم دلم با یکی دیگه ست

مشخصه شما اصلا بالغ نیستی، مامانت تصمیم گرفته و شما توو فشار خانواده هستی درستش اینه با خونواده ت صحبت کنی نه اینکه بری اونجا به دختره بگی دلم با یکی دیگه س 

مگه خونواده دختره مسخره شما هستن که به عنوان میزبان شما رو بپذیر بعد همچین حرفی بزنی

وقتی دلت با یکی دیگه س (که میدونم بهونه داری میاری) خب از اول نرو خواستگاری، حداقل بهونه هم میخوایی بیاری بهونه خوب بیار، اون دختر به شما دل بسته که اجازه دادن بری خواستگاری، بعد میخوایی بری بهش بگی یکی دیگه رو دوست دارم

والا که بالغ نیستی 

به نظرم راهت رو عوض کن مثلاً بیشتر به خودت اهمیت بده باهاش مثل یه پسر بچه رفتار کن وقتی اینطوری میگه ...

واقعا نمیدونم چیکار کنم 

قبل ازدواج اصلا آدم صبوری نبودم اما الان حس میکنم صبور تر از من نیست، بسکه تحمل کردم 

ی وقتایی به کاراش که فک میکنم باورم نمیشه چیا رو ما توو زندگی پشت سر گذاشتیم و اون هیچ کاری نکرد 

من و پارتنرم چون فامیل بودیم ریسک بود شهرستان با بهم بریم بیرون 

و چند روز پیش برای اولین بار بعد رابطمون خیلی یهویی شد که برم پیشش و بریم یکم بیرون از شهر که کسی نبینه حرف بزنیم 

موقعی ک سوار ماشین شدم دو تا خانم گفتن نگاه این دختره چقدر پر روعه سوار ماشین پسره شد😂😅

منو بگو انقدر استرس داشتم ک خانمه اینو گفت الان به این حرفشون میخندم 


باز امروزم یهویی قراره ساعت ۵ بریم صبحانه بخوریم😍

و من ذوق دارم خوابم نمیبره 

خدایا شکرت،ازت میخوام همیشه مراقب عزیزانم باشی سپردمشون به خودت فقط🌸🌸

صبور نشدی بی تفاوت شدی خود قبلیت رو فراموش کردی

کار دیگه ای ازم بر نمیاد 

درست میگی بی تفاوت شدم اما آنقدر به مرور زمان اتفاق افتاده که خودم متوجه نشدم 

ولی خب نمیدونم چیکار کنم. حس میکنم همه بار زندگی رو دوش خودمه ولی خب نباشه هم زندگی ای نمی مونه...، نه بیرون میره، نه دوست و رفیقی داره، نه تفریحی هست، هرچی بخوام انجام میده ها و از این جهت بقیه فک میکنن چه زندگی ایده آلی دارم. اما از درون پوکیده س

الان دارم مرور میکنم میبینم چی بودم و چی شدم توو این زندگی 

مشخصه شما اصلا بالغ نیستی، مامانت تصمیم گرفته و شما توو فشار خانواده هستی درستش اینه با خونواده ت صح ...

چی چی بالغ نی

خو پسرا همه میگن زن نمیخوام

شوهر خودم از سرکار اومده بوده مادرشوهرم گفته پاشو میخوایم بریم خواستگاری🤣


محترمانه میگم...لایک نکنید لطفا ممنون✋️
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز