ابجی قضیه من از این قرار بود ک از دزدی شوهرم رفتم خونه یکی از دوستام
ی گوهی خوردم رفتم پشیمانم
بعد دوست لجنم من نمیدانستم منو دعوت کزده بود گروه
اشتباه کردم دوتا عکسمم برای دوستم فرستادم عکس سه در چهار
بعد این دوست خراب من ازعکس من سو استفاده کرده بود
برای کسی فرستاده بود
بعد تمومچتاش ک با اسم منو عکس من حرف زده بود اسکرین شاتشو توی همون گروه فرستاده بود ک منم دعوت کرده بود
بعد تمومش با صدتا عکس پسر توی گوشی من ب طور خودکار چونگوشیم قدیمیه ذخیره شده بود
بدبخت شدم شوهرم دید فکر کزد من با اون پسر دوست بودم فکر کرد من عکسمو فرستادم
اون دوست ج.ن.ده خرابم عروسی کرد رفت تهران خطشم خاموشه دستمم بهش نمیرسه پدرشو در بیارم
البته احساس میکنم شوهرم باور کرده
ولی خودم خیلی ب خودم سخت میگیرم همش میگم باور نکرده
زندگیمم عادیه مثل قبله بگی نگی
ولی همبشه حساس بدی میاد سراغم میگم باور نکرده
بعضی اوقاا ی سری چیزا میگه من بخودم نیگیرم
یلنی بدبخت شدم
خودمو متهم ب خیانت میدونم
درحالیه ک خیلی دخترو پاک مظلومیم بخدا
آبجی ب نظرت من جکار کنم
البته احساس میکنم شوهرم مثل قبل اعتماد نداره
ابجی چکار کنم
چکار کنم تو بگو توروخدا
بنظرت باور کرده یا نکرده