2777
2789

ما شهر کوچیکیم مامانم جایی کار داشت منم رفتم ارایشگاه که بعدش تو بازار خریدامو انجام بدم از آرایشگاه اومدم بیرون یهو گیج شدم که کجام مغازه ای که همیشه ازش خرید میکردم یادم نیومد کجاست یکم راه اومدم وسط خیابون وایسادم هرچی فکر کردم بازم مغازه هایی کار داشتم نمیدونستم از کدوم وره😔 کلا انگار مغزم خالی شد هیچی یادم نیومد
ترسیدم یهو استرس همه وجودم گرفت یکم دور ور خودم نگاه کردم حس میکردم همه دارن نگاهم میکنن
کلافه و ناراحت زنگ زدم مامانم که برم پیشش بیخیال کار خودم شدم حالا ادرسی اون گفت هم پیدا نکردم😭😭😭

چندبار زنگ زدم و کوچه به کوچه رفتم اخر سرم از یه خانومه پرسیدم فلان جا کدوم سمته؟ گفت اوناها تابلوش....

خجالت کشیدم عینکم باهام نبود تابلوش ندیدم اصلا تمرکز نداشتم

نمیزنم میترسم جعلش کنن😝 ||  یه مدت نیستم سایت رو به هم نریزین و دخترای خوبی باشین تا وقتی بیام🤨🤗

یعنی مریض شدم؟

کسی تجربه نداشته؟

بچه ها از ساعت ۸ عصر منتظرم این ساعت تاپیک بزنم که همه بیان شاید کسی بتونه راهکار بده

نمیزنم میترسم جعلش کنن😝 ||  یه مدت نیستم سایت رو به هم نریزین و دخترای خوبی باشین تا وقتی بیام🤨🤗

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

بخاطر عینکت بوده

پیش میاد

منم عینکم نباشه نمیفهمم چیکار دارم میکنم گیجم میکنه

روزی سگی داشت در چمن علف می‌خورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف می‌خوری؟! سگی که علف می‌خورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف می‌خوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف می‌خوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش...     #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی

۲۱ سالمه زیادم همیشه هم کارامو اونجا انجام میدادم حتی ۲ هفته قبلشم بازار بودم
اصلا اعتماد به نفس راه رفتن تو خیابونم کلا پر کشید
ترسیدم که دارم الزایمر میگیرم چون یکی از بستگان آلزایمر داره😔
شایدم بخاطر تنش ها و اضطرابای بچگیم باشه که شرطی شدم سر غروب استرس میگیرم باید زود برگردم خونه
حس عجیبی داشتم.....
اثرش هنوز دارم از عصری حالم بده و پرخاشگر شدم
نمیدونم چه مرگمه😭😭😭😭

نمیزنم میترسم جعلش کنن😝 ||  یه مدت نیستم سایت رو به هم نریزین و دخترای خوبی باشین تا وقتی بیام🤨🤗

فراموشی داری؟ یا بار اولت بود

بار اولی که تنها رفتم بازار همین حس داشتم ولی کمتر

ولی بعدش بارها رفتم و اوکی بودم

تنش و اضطراب زیادی رومه

نمیزنم میترسم جعلش کنن😝 ||  یه مدت نیستم سایت رو به هم نریزین و دخترای خوبی باشین تا وقتی بیام🤨🤗

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   vittozahra  |  1 ساعت پیش
توسط   honye_ella  |  1 ساعت پیش