2777
2789
عنوان

بیاین بگم امروز چیکارا کردم

372 بازدید | 23 پست

من صب پاشدم امروز شوهرم دور کار  بود مثله همیشه رفتم اشپزخونه که بهم صبحونه بده گف امروز خانومچه باید صبحونه درست کنه دیگه درست کردم خوردیم و رفتم سرکار منم دورکارم رو پروژه کار کردم نینی جانم یکی دوبار پاشد شیرش دادم خوابید بار سوم اوردمش کلی بوسش کردم کامل بیدارش کردم انداختم بغل باباش بوسش کنه صبحونش دادم بعد از سر کول من بالا میرفت منم در همون حال کار میکردم بعدم تایم نهار نماز شد خوردیم و خوندیم البته به جماعت دوباره رفتیم سرکار تا بعد از ظهر نشستم پاندای کنگفو کار دیدم و با شومل رفتیم خرید اومدیم فلافل درست کردم خوردیم الانم دارم نینی میخوابونم و میچرخم تو نینی سایت یادم رفت بگم یه تیکه شماره دوعه نینیم از پوشکش افتاد رو موکت اونم جمع کردیم بشوریم شوهرم میگفت چرا وقتی بدترین اتفاقی که میتونست بیوفته افتاده بازم با استرس از من کمک میخوای ادم میترسه 😀

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

حالا من ۱۰بیدارشدم صبحانه خوردیم خونه رو جمع کردم ناهار درست کردم همزمان کیک کاکاعویی پختم ماست بستم همسرم اومدن ناهار خوردیم ظرف شستم بعد پف فیلم اژدها سوار بابچهام ریاضی تمرین کردیم اماده شدیم رفتیم دکتر غدد خودم وغدد بچهام. ساعت ۹رسیدیم خسته وداغون خبر دادن اتفاقی برا یکی از اقوام افتاده چایی خوردیم ودوباره پوشیدیم رفتیم بیمارستان تا۱۱ الانم خسته وکوفته تو نی نی سایتم

لطفا لایک نکنید💗  شیدای فاطمه(س)💖💖💖مدعی خواست که از بیخ کند ریشه ما ...غافل از انکه خدا هست دراندیشه ی ما ....

حالا من ۱۰بیدارشدم صبحانه خوردیم خونه رو جمع کردم ناهار درست کردم همزمان کیک کاکاعویی پختم ماست بستم ...

عه امیدوارم حالشون خوب شه خسته نباشی عزیزم یه روزاییم هست ادم خسته میشه وقت سر خاروندن نداره ولی مهم اینه تموم میشن اخر شب رو یه تشک نرم و زیر باد کولر یه لیوان شیر و کیک خستگی در میره 

ساعت 3:40صبح خوابیدم. ساعت 11:10 دقیقه بیدار شدم.خونه رو مرتب کردم و جارو.کار نتی انجام دادم. ورزش کردم. ظرفارو شستم.صورتم رو شستم و روتین.سعی کردم کمی زبان تمرین کنم نشد عصبی شدم همچی انداختم کنار.رفتم نهار خوردم.به بابام و داداشم نهار دادم.دوباره ظرف شستم .ساعت 16:30 خوابیدم ساعت 17:30بیدار شدم و چایی درست کردم  و نشستم قسمت اول سریال ارباب حلقه هارو شروع کردم.قسمت دوم فیلم نارنیارو دیدم .الانم اینجا پلاسم

 در کوچه ام،در یک کوچه خلوت وبی کس راه میروم.بدون نگاه به پشت سر،درنقطه ای که راهم را تاریکی فرامیگیرد،گویی رویایی میبینم که درانتظارماست.آسمان سیاه با ابرهای خاکستری پوشیده شده.گویی رعد وبرق پنجره ی خانه هارانشانه گرفته.عالم وآدم درخوابند،فقط دو دوست بیدارند.یکی منم ودیگری پیاده روهای خلوت

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز