من صب پاشدم امروز شوهرم دور کار بود مثله همیشه رفتم اشپزخونه که بهم صبحونه بده گف امروز خانومچه باید صبحونه درست کنه دیگه درست کردم خوردیم و رفتم سرکار منم دورکارم رو پروژه کار کردم نینی جانم یکی دوبار پاشد شیرش دادم خوابید بار سوم اوردمش کلی بوسش کردم کامل بیدارش کردم انداختم بغل باباش بوسش کنه صبحونش دادم بعد از سر کول من بالا میرفت منم در همون حال کار میکردم بعدم تایم نهار نماز شد خوردیم و خوندیم البته به جماعت دوباره رفتیم سرکار تا بعد از ظهر نشستم پاندای کنگفو کار دیدم و با شومل رفتیم خرید اومدیم فلافل درست کردم خوردیم الانم دارم نینی میخوابونم و میچرخم تو نینی سایت یادم رفت بگم یه تیکه شماره دوعه نینیم از پوشکش افتاد رو موکت اونم جمع کردیم بشوریم شوهرم میگفت چرا وقتی بدترین اتفاقی که میتونست بیوفته افتاده بازم با استرس از من کمک میخوای ادم میترسه 😀