وقتی از ماجرا خبر نداری چیزی نگو قضاوت نکن
بعد مرگ خاله ام دختر خاله ام که سنش بالاست و تو خونه مونده بود و بیماری خاصی داشت که کسی کمک نمیکرد مادرم گفت خواهر زاده ام رو بگیر ببرش دکتر و ...
البته اینها رو به خود پدرم گفته بود بعد من گفتم تو این حرفها رو زدی گفت اره گفتم اما الان پشیمونم!!!
خلاصه اینکه الان که مریضه رو تخم چشماش میذارتش هر موقع هر چی بخواد حتی ساعت ۲ باشه میره منطقه به منطقه رو میگرده میخره براش
بابای من مرد هست
برعکس کسایی که زن گرفتن ول کردن زن اول رو
امسال کربلا نبردش گفت باید ۱۵ روزه ببرم برا زیارت خسته نشی
خدا رو شاهد میگیرم هیچ فرقی بینشون نمیزاره حتی بیشتر به مادرم رسیدگی میکنه!!!