واای درک میکنم حستو. منم از طرف یه جا رفتم مشهد. گفتم روز پنجم میبرمتون با قطار. بعد روز پنجم گفتن قطار گیر نمیاد اخرسر با اتوبوس رفتیم. انقد بدم اومد ازشون میمردن زودتر میگفتن که امکان داره بلیط گیر نیاد.
ببین نمیدونی چی کشیدم اونجا. چقد گریمو در میاوردن. منم بچه بودم کسی رو هم نمیشناختم اونجا گوشی هم نداشتم. هیچوقت نمیخوام برگردم اون دوران. باز خوبه تو با خانوادتی من اونجا انگار با دشمنای خونیم بودم
خدا کنه زودتر بلیط گیرت بیاد من خودمم بهش فکر میکنم اعصابم خورد میشه اصلا یجایی بجز خونمون بیشتر از ...
بدتر از همه فرقیه که بین منو خواهرم میزارن جونشون اونه بیشتر حالم بدمیشه نه بگی حسادت میکنم نه بخدا اینکه پدرو مادرم اینقدر پستن ناراحتم میکنه اینکه من ساده بودم دخترخونه بودم نوکرشون بودم خواهرم لیوان اب دستشون نمیده .
بدتر از همه فرقیه که بین منو خواهرم میزارن جونشون اونه بیشتر حالم بدمیشه نه بگی حسادت میکنم نه بخدا ...
ببین نمیتونی با اتوبوس بری؟ شبم راه بیوفت که گرم نباشه هوا. من از مشهد اومدم تهران با اتوبوس یه روزه رسیدم اون موقع هم تابستون بود. بهتر از اینه که اونجا همش دق کنی
ناراحت بچمم دخترم سختشه تو قطار راحته بازی میکنه دستشویی میره بازم اذیت میشه بدتر خرگوشمونم هست اذیت ...
ببین اتوبوس وایمیسته سر راه. بعد شبم که راه بیفتی قشنگ بچت میخوابه رو پات کمتر اذیت میکنه. خوراکی هم ببر اونجا بخورین. گوشی تم بده بچت سرگرم میشه. خرگوش هم تو کارتنی چیزی بزار