دوستش داشتم،مامانم جوون بود ۵۰ سالش بود،وقتی دکتر گفت مریضه شب و روزم گریه بود و به فکر خودکشی.
الان که یه هفتست فوت شده گریم نمیاد،میترسم پشت سرم بگن عین خیالش نیست.
شوهرم میگه شوکه ای یه بار زل زده بودم یه جا تکون نمیخوردم اشک نمیریختم ترسیدم بردنم دکتر دکتر گفت مامانت جوون بوده شوکه ای ولی هر جور شده گریه کن وگرنه عذاداری نکنی تا ابد تو دلت میمونه.
نمیدونم چیکنم به نظرتون عادیه این حالتام.