شوهرم اصلا آشتی کردن بلد نیست به دلم مونده یبار که قهریم مثلا بیاد یک شاخه گل برام بخره یا بیاد همینجوری بی مقدمه باهام حرف بزنه بگه دلم تنگ شده و....
ولی اینجوری نیست باید چنددددد روز بگذره ی عالمه منو دق بده بعد یا من طاقتم تموم بشه برم آشتی کنم یا اولش میشینه کلی سخنرانی میکنه که چرا اینو گفتی چرا اونطوری کردی که البته از نظر خودش ۹۰درصد مواقع تقصیر من بوده
البته قبل از ازدواج اینطوری نبود نمیذاشت به یک روز برسه از دلم درمیورد
کلا مدلش اینه که تا وقتی همه چی مطابق میلشه فرشتس ولی وقتی نباشه روانتو داغون میکنه اصلا درک نداره که تو هم ممکنه ی چیز دیگه ی کار دیگه دلت بخواد
فکر میکنه چون کارش زیاده و زحمت زیاد میکشه و خداییش چیزی کم نمیذاره دیگه باید همه مطیعش باشن
البته اینطور نیست که بخواد داد و فریاد کنه اهل دعوای شدید و اینا باشه ولی شکنجه روحیت میده