با اجنه هم درارتباط بود به گفته خودش
کاش میشد پیداش کنم
کاااش
یادمه خیلی حالم بد بود گفت برات فا"ل میگیرم
حرف هایی که میگفت مووو به مو درست دراومدن
اونزمان بهم گفت بعد عید توخونتون انگشتر نشون میاد و جشن هست و ازدواج میکنی دقیقااا همینطور شد و من ازدواج کردم بعد عید
درصورتیکه من هیچییی از زندگیم بهش نگفته بودم
حتی تو تاپیکامم چیزی ننوشته بودم
یچیز خیلی عجییب که من خیلی شوکه شدم وقتی داشت طالعم رو نگاه میکرد یه اسم پسر گفت مثلا گفت حسن چیه تو میشه؟؟؟ و من با بهتتت گفتم اسم برادرمه
گفت که اره این با ازدواجت مخالفت میکنه
دقیقا همونطورم شد
من هیچ جا اسمی از برادرم نیاورده بودم
چطور فهمید؟؟
خیلی عجیب بود
شمارشم بهم داده بود ولی گم کردم
کاش میشد پیداش کنم کاااش حتی اسم کاربریشم یادم نیستتتت😭