زن داداشم ازم راجع ب زندگیش پرسید منم گفتم چون مراعات نمیکنی ممکنه بهت سخت بگذره حس میکنم دلشو شکستم اخه یخورده بیفکر عمل میکنه بهش گفتم صرفه جویی کنی زیاد بهت فشار نمیاد بعدش بخودم میگم نکنه ناراحت شده باشه احساس عذاب وجدان دارم حس میکنم خواهر شوهر بازی در اوردم در حالیکه خیلی دوستش دارم برا خودش گفتم
باهاش صحبت کن دوباره
خب بهش پیام بده بگو...بگو که ناراحتی که نکنه با حرفت ناراحتش کرده باشی و بگو که بی منظور و دوستانه گفتی
خب زنگ بزن باهاش حرف بزن
چون خودش پرسیده خب باید منتظر هرجوابی از طرف شما میبود
اگه باهم صمیمی هستین بهش بگو ک حرفات بی منظور بوده
منم خیلی میترسم دل کسی رو بشکنم
خودش میدونه ک بی منظور گفتم اخه من همیشه مشورت میدم تو کاراش بازم دو ب شک م ولی بازم اس میدم
نمیدونم چجوری سر حرفو باز کنم خجالت میکشم بهش بگم ک این حرفو زدم ببخشید
بگو احساس کردم از حرفام ناراحت شدی چون دوست دارم دلم نمیخاد ازم رنجیده بشی حرفام کاملا بی منظور بود
انگار با حرص این حرفا رو بهش زدی!فک کنم دیگه هیج وقت ازت مشورت نگیره حتما اس بده بگو منظور بدی نداشتی فقط میخواستی بگی اگه بیشتر قناعت کنید موفق تر از الان خواهید بود ان شاالله
بنظرم اس نده بدترش میکنی. چون اگه فکر کنه هم منظور نداشتی وقتی پیام بدی فکر میکنه نه حتما یه یزی بوده که تو ذهنت مونده.
چون برای خودم پیش اومده میگم
فقط دفعه بعد که دیدیش یه جوری باز سر صحبت از یجایی باز کن. و حرفتو اصلاح کن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
