دعوا با خواهر شوهر عوضی سر جاری کثافت

دیگ شوهرم زنگ زد بم گف تو داد زدی من عصبی شدم هر چی گفتم. گفت مگه نگفتم با اون کثافت ارتباط نگیر اون دیده چن وقت پیش رفتیم شهرستان همگی با خانواده دید طلا اینا یه عالمه داری با لباسای مارکو قشنگ داره میسوزه. گفتم اینو ب خودت بگو ک حرفع اون کثافتو باور کردی خاسم خاهرشوهرمم بلاک کنم گفت شوهرم ک ولش کن ارزش نداره بعد ۵ روز دیدم دیشب بلاکم کرده توو روبیکا منم محل ندادم . نگو قبلش ب شوهرم زنگ زده ک دنباله نانزدت این چن وقت نرفتی نامزدع ساده ی منم گفته ن کار داشم در حالیک میدونم این عفریطه خاسته بدونه قهریم یا نه بعدم شوهرم بگه سر تو نرفتم دنبالش. 

الانم توو روبیکا دیدم همون جاری ک دهنه خواهر این ریده رفته خونش براش کیک خریده یه پول توو پاکت و یه گل زیر کیکم نوشته روزت مبارک خاهر . خاسم بگم اخه بدبختای سر ب فلان جاتون روز خواهر ۱۷ امه بعدم پاچه خوارا پشت هم چوب توو استین هم میکنید بعد الان میخای منو بچزونی. زنگ زدم شوهرم یهو گریم گرف گفتم توو کوچه ماهم عروسی میشه. بعد نامزدم میخاس واسه ابروشون هم ک شده سرویس طلای زن داداششو بخره براش. گفتم خدا ازت نگذره اینکارو کنی

خیلی دلم گرفته من با این دو تا انگل عین خاهر رفتار کردم هر چند شوهرم دیگ کامل شناخت. ولی خب خدارو خوش نمیا. دو بار دلنو خاهرش شکست شهرستان ک بودیم سر خاک پدرو مادرش گریه کردم گفتم ببینید دخترتون چیکار میکنه دو بارم باردار بود سقط کرد. دلم خیلی گرفته

بیشتر اون گف من چیزع خاصی نگفتم فقط گفتم دلم از اینکاراش گرفته. خدا شاهده یک کلمه از حرفاشو ب احدی نگفتم من چ مبدونسم حرف درست میکنه چار تا ب اسمم میزنه . بخدا من ن دو ماه پیش باهاش در ارتباط بودم ن حرفایی ک زده راسته و من نگفتم

گفتم

اخه از اینک زنگ زده بود خونمون و میگف میخاسم با مادرت بحرفم سوختم مگه اون جاریو خودش نمیشناسه مگه باورم نداره

حنابندون و عروسیشم دیگ نرم بنظرتون؟ خانوادم ک نمیذارن

واقعا ک ... باشه شما راست میگی ولی نانزدم خاهرشو کنار  گذاشت حقم با من بود . ممنون در کل 

خواهرم ‌ میگه خیلی بدبختی بری. شوهرم میگه حنابندون نمیذارم بری اما عروسیش ک نمیشع آبرومون میره مسگن بینشون چی شده‌ . عروسیش نرم زشته؟