بچه ها خواهش میکنم خوب بخونید و بهترین کمک رو بهم کنید لطفا. یعنی هر بلایی بگید سرم اورده دعوا نشده سر این با نامزدم کردم . خلاصه من یه جاری دارم ک اونمنامزدِ . نامزدم ب هیچ عنوان از این خوشش نمیاد و از اول نامزدی حدود ۸ ماهه که از من خواسته با این انگل در ارتباط نباسم منم خطمو عوض کردم خلاصه ما قبل عید سر فضولی خواهر شوهرم دعوامون شد و من ب این حاری انگل توو روبیکا از طریق ایدیش ک هنو عوض نکرده بود یه پیام دادم بس ک دلم پر بود گفتم اینکارا چیه خاهرشون میکنه خلاصه اونم دلش پر انقد حرفای بدی پشت نامزد خودش و این خواهر شوهر گف و من گفتم نامزدم دوس نداره بت پیام بدم بفهمه ناراحت میشه و روبیکامو حذف زدم میدونم کار اشتباهی کردم ولی بخدا دلم پُر بود اونمپیاماشو قبل حذف از روبیکا پاک کرد منم دو طرفه پاک کردم . خلاصه الان ۶ ماه بیشتر گذشته . عروسیامون نزدیکه شاید ب فاصله ی کم عروسیمون بعد ماه صفر شه . یعنی بخدا انقد ناراحتم اشکام بند نمیاد. و اینک خاهر شوهرم یع خونه از شوهرم مبخاس و چون شوهرم نداد سر مسائلی ک تاپیک قبل گفتم و بنا به شرایطمون قرارع یمدت از تهران بریم شهرستان و اون خونه مستقر بشیم. خانوادمو ب زور راضی کرده بودم. این خواهره فهمید اول زری نزد ولی ب نانزدم گفتم زَهرشو میریزه. حدود چن روز پیش یهو نامزدم زنگ زد منم از همه جا بیخبر خندیدم خوبی گف خونتون زنگ میزنم با مادرت بحرفم همش اِشغاله گفتم خدا خیر بده. طولانی شد بقیشو داخل نظرات مینویسم
شما بخوای هر دفعه سر بحثی به بقیه بگی ج.نده کسی از خاندانشون باهات خوب رفتار نمیکنه.خانواده مادریم ...
عزیز اون قبلش ب شوهرم سر اینک خونه نداده بود پیام داده ادن زن کثیفت نمیذاره بدی بم در حالیک خدا شاهده من خبر نداشم. من اون لحظه عصبی بودم هر چی بش گفتم چون خیلی توو زندگیم دخالت میکنه حتی ماه پیش ب شوهرم گفته بود من خیلی حسودیتونو میکردم ولی دیگ زندگیتون داشت بهم میخورد گفتم نکنن دگ . خدا میدونه چ بلاهایی توو این نانزدی سرم اورده ک همیشه سکوت کردم براش هدیه گرفتم رابطشو با داداشش اوکی کردم دیگ منم بُریدم همه چی گفتم بابت خانواده ی مادریمم اینجا گفتم ک خانواده ی مادریم همه تحصیلکردن مالی خیلی خوبن زشت نیس دختره جای دختره مادرمه بش بگه دیووونه! جز خوبی مادرم کاری نکرده
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
نمیخام برم اما نامزدم چون جای پدرشونه از نظر حمایت کردنشون میگه نیای زشته از یطرفم تا وقتی با دختره حرف نزنم نیتشو ندونم بابت دروغش اروم نمیشم زندگی منو بهم زدن الان واسه هم کیک خریدن نباید ناراحت شم؟ خاسم روبیکا بلاکش کنم همسرم گف ولش کن اون شخصیتشو نشون داد تو مثع اون نباش فقط اشکام بود ک ریخت بابا من دورم ازشون بخدا هیچ کاری بهشون ندارم. ولم نمیکنن .
اره کار نامزدت هم اشتباه بوده زودی پا مامانتو باز کرده به قضیه
اخه ب مادر من چ ربطی داشت اگ ب زنش اعتماد داره چرا حرف جاریو گفت بم بعدم بمن زنگ زد منو برد پشت خط جاریمم نمیدونس ب جاریم گف اولا زن من نگفته دوما اگ گفته دمش گرم اصلا کل بدن داداشم دستگاهه اگ داداشم نمیگرفتت کی میگرفتت مونده بودی توام ب زور انداختن ب داداشع سادم گفت بعدم بهت پیام داده ک داده پسر نبوده یا پسر نبودی ک میخای زندگیمو خراب کنی گف ن دگ دور زندگیم بچرخ ن فردا بیا خونم ن میاد خونت دیگ زنمم نمی بینی ک بخای صداشم بشنوی ک پشتشم بحرفی و گف دیگ بمن نزنگ کاری داشی پدرت بزنگه. بابا ب شوهر خودش بزنگیم میگه ما چشم داریم ب شوهرش ک خدایی اصلا قابل قیاس با همسرم نیس ولی خودش صبح تا شب ب شوهرع ملت میزنگه و قطع کرد. ب شوهرم گفتم اینارو اول بهش میگفتی ن الان ک قیامت شد
عزیزم خوندم ولی خیلی بد قلم هستی و اصلا متوجه اصل ماجرا و اینکه کی ب کیه نشدم فقط فهمیدم ناراحتی از اون دونفر توصیه میکنم دوری دوستی رو رعایت کن و احترام بزار و خودت رو هم دایه مهربان تر از مادر نکن و مثل عروس رفتار کن و عروسی هم برو
خدایا «حیات» ما رو چنان قرار بده ک در « ممات»ما «مردم» اندوهگین و«هرزهگان»شادمان شوند. وهذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان! من هموطنانی در ترکیه ،سوریه،یمن،امریکا،فلسطین،عراق ،فرانسه ،لبنان و... دارم و بیگانگانی در شهرهای ایرانم 💔همین قدر تلخ💔.
یا خدا چقدر عفریتن اینا ولشون کن بی محلی کن بخدا جات باشم با همشون قطع رابطه میکنم فقط سعی کن نامزدت ...
بدبختی اینجاست نامزرم زنگ زده ب مادرم کلی چرت گفته طرف اونارو گرفته بمنم زنگ ک اره اونا بدن تو اول ب حرفم کامل گوش ندادی . خانوادمم میگن ساده گیرت اورده میخاد گولت بزنه بخدا حالم خرابه. الان من تهرانم بنا ب کار همسرم باید یمدت بریم شهر اونا . جهیزیمم میخاد ببره خانوادم میگن اگ رفتیو جهیزیتو برد دگ نمیارتت تهران دروغ میگه و اجازه نمیدیم جهیزیه ببره. بخدا مریض و افسرده شدم کارم فقط گریس نمیدونم چی درسته چی غلط
عزیزم خوندم ولی خیلی بد قلم هستی و اصلا متوجه اصل ماجرا و اینکه کی ب کیه نشدم فقط فهمیدم ناراحتی ا ...
متاسفانه انقد خوبی کردم انقد دلسوزی کردم دیگ در مقابلع رفتارای زشتشون نتونسم خودمو کنترل کنم و هر چی از دهنم در میومد ب خاهرش گفتم . ببخشید خیلی حالم بد بود و تُند تایپ کردم
متاسفانه باید بگم مقصر اول و آخر خودتی! اولین کار اشتباهی که کردی اینه که برداشتی به جاریت پیام دادی! این شده یه ضربه به دومینوی این دعواها و جنگ اعصاب ها! وقتی شوهرت میگه با فلان جاری ارتباط نداشته باش اول از همه دلیلشو بپرس اگر دلیل موجهی نداشت با شوخی و خنده بگو شایدم بهش پیام دادم احوالشو پرسیدم! الآنم عواقب کارات رو ببین! شاکی هم نباش!
فکرشو بکن ۲۰۲۰ ماسک میزدی که زنده بمونی، کی چی؟ که برسی به این روزا؟!
متاسفانه نه خودت و نه مادرت مهارت مقابله با مسائل رو ندارید و هر دوتون باعث شدید یه مسأله کوچیک به یه بحران بزرگ تبدیل شه، حالا شما جوونی بی تجربه آیی این رفتارهات قابل انتظاره ولی مادرتون که یک خانم باتجربه اس اینطور رفتارها ازش بعیده!
فکرشو بکن ۲۰۲۰ ماسک میزدی که زنده بمونی، کی چی؟ که برسی به این روزا؟!