دعوا با خواهر شوهر عوضی سر جاری کثافت

خلاصه برگشت گف مگه نگفتم با نامزد داداشم در ارتباط نباش چرا بهش گفتی داداش فلانه بهمانه. سر یه قضیه قبلا داداشش  یجاشو عمل کرده جای عملشم هس کل فامیل و شهرستانی ک دختره تووشه میدونن. من تهرانم جاری هم بچه ی دهاته گاو اینا نگه میدارن خدای نکرده نمیخام توهین کنم ب ادمایی ک داحل این محیطن ولی من خودم تهرانم تحصیلات دارم. شوهرمم وضعش خوبه . این خیلی بی فرهنگه کلا خاندانشون ادمای بدی ان میشناسیمشون متوهمن بددهنن و اهل دعوان . همیشه هم بمن حسادت میکنن. نگو ب نانزدم زنگ زده گفته زنت میخواد زندگیمو بهم بزته منم قیافم این بود پشت تلفن😑 یعنی اون شوهرشو من چیکار دارم ک زندگیشونو بهم بزنم. نگو شوهرمو پُر کردن اره چرا باهاش در ارتباطی جرا گفتی داداشم چ بدی ای بهت کرده  مگه چرا زندگیشو میخوای خراب کنی یهو منم داد زدم دهنتو ببند تو ب زنت اعتماد نداری؟ بقران ک باهاش ن در ارتباط هسم ن شماره ای ازم داره گفت ن توو روبیکا گفتم بابا من روبیکامو ۷ ماهه پاک نکردم بیاد بهت فوروارد بده ک من بهش پی دادم بعد گف دختره میگه پاک کردی گفتم کجا پاک کردم بعد ب دختره زنگ زد دختره گفته ن دوماه پیش زده پیام بم و دیل کرده

گفتم خدا برنه توو کمِ آدم دروغگو من قبل عید بهش یه پی دادم‌منکر نمیشم ولی اون همش بد گف از داداشتو خاهرت خلاصع زدم زیر گریه داد زدم گوشیو دادم ب مادرم اون وسطم گف اره جلو خواهرمو میگیرن اقا من دیگ عین روانیا گریه میکردما داد میزدم  همسایمون بدبهت اومد گف چی شده مادرم گریه ک چطه دختر دیوونه گوشیو دادم مادرم یهو عین دیوونه ها گوشیو قطع کردم زنگ زدم خاهرش گفتم عفریطه چرا سرتو از ک... نه زندگیم بیرون‌نمیکشی عادت کردی ب گوه خوری بی حیای ج...ده.. بخدا عصبی بودم اونم اول قفل بود بعد مادرم گوشیو گرف گف چرا سرتو از زندگی اینا نمیکشی بیرون اینم بگم اون جاریه با این خاهرشوهرمم دعوا زیاد داشتن اما سرشون همش توو ک..ونه همه

بعد نامزدم زنگ زد مادرم مادرم اول ج نداد بعد مادرم زنگ زد گف بازیاتون چیه نامزدمم گف اون دختره  ک میشع جاریم دختر خوبیه دختر تو دروغ میگه مادرمم گف ب زنت اعتماد نداری ؟؟؟ ب اون دختره شماره خونمونو بده زنگ بزنه  با دخترم روو در روو شه . جاری زنگ زد مادرم اول رید بش ک خجالت بکش اگ حرفی هم بشه ادم فضولی نمیکنه. بعد تا گوشیو  مادرم بم داد قطع کرد . بخدا ک دروغ میگف دیک خانوادم نشستن گفتن جنازتم دست نامزدت نمیدیدم همیشه طرفشو گرفتیم فک کرده کسو کار نداری اصلنم دیگ نمیذارن اول زندگی بریم جای دیگ وضعیت کار همسرمم جوریک باید یسال اول بریم اونجا . اونجا کار گرفته خانوادمم میگن بری روانیت میکنن خلاصع نامزدم باز زنگ زد مادرم گف دختره روو سیاه بود ک حرف نزد منم گفتم بش بگید بدبخت زنتو پای جاری میدی و خاهرت 

بخدا دلم براش میسوخت بقران من شوهرمو بلند میکردم شهرستان رفتنی براشون شیرینی میگرفتیم میگفتم پدرو مادرت نیستن فوت شدن تو جای برادر بزرگتر عین پدر پشتشون باش

بعدش دیگ خاهرشوهرم زنگ زد احمق ب مادرم گف اره همه میگفتن مادر عروستون یعنی مامان من دیوونس چرا دخترع دیوونه ی اون دیوونه رو گرفتید بخدا ک دروغ میگف من خانواده ی مادریم خیلی مایه دارن و همه از خانواده ی مادریم تعریف میکنن و این عنا هم از سمت دور خانواده ی مادرمن. مادرمم گف اشکال نداره من اگ لباسم شماهم شلواره این لباسید همه از یع قومیم بعد جالب اینک سنمو گف گف سن دخترتو گفتن بالاس این دختره متولد یه سال دیگس توو شناسنامش کوچیکتره در حالیک زر میزنه من هم فیسم خیلی خوشگله هم بی بی فیسم هم شنااااسناممو مگه میشه ده سال کوچیکتر بگیرم. منم گفتم ب مادرم بش بگو فلا تو از ننظر سن از من ۶ سال بزرگتری تاره یساله ب زور ازدواج کردی . ب شوهرش کلی وعده داده ک از داداشش تیغ بزنه  و بش بده ک شوهرم نداد دیگ.خلاصع اعصابم ناراحت