منم سر این بارداریم خیلی ناشکری کردم (دختر میخواستم که نشد)
ولی الان ک اخرشم بی صبرانه منتظر دیدنشم لحظه شماری میکنم روزی هزار بار ساکشو باز میکنم لباساشو بو میکنم روزی هزار بار دست میزارم رو شکمم با پاش که میزنه زیر دستم از ذوق میمیرم یه پای کوچولو که با نهایت زور میخواد اثبات کنه که من دارم میام مامانی با تمام ترسی که از زایمان دارم وقتی به بغل کردنش به بو کردنش فکر میکنم هیچی برام ترسناک دیگه نیست
انقد قشنگه این حسا که یاد ناشکریام که میفتم شرمنده میشم یه روز بزرگ میشه و بهش همه چیو میگم باید ازش حلالیت بخوام من عاشقش شدم هررچز هرروز و هرروز😍❤️
انشالله که بارداری بی خطر و خوبی و بگذرونی صحیح و سالم بغلش کنی