2777
2789

هر وقت میبینمش، یا با هم چت میکنیم، اون خاطرات بد برام زنده میشه و من دوباره تا یه مدت حالم بد میشه و ... .

واقعا نمیدونم چیکار کنم.

از یه طرف نمیتونم باهاش قطع ارتباط کنم. چون واقعا دختر خوبیه و چند ساله با هم دوستیم.

نمیخوام این دوستی تموم شه.

از طرف دیگه با دیدنش اون اتفاق بد میاد به ذهنم و خیلی به هم میریزم.


اینا رو هم بگم که اون اصلا در این اتفاق بد نقش نداشته ولی ناخواسته تو حال بد من سهیم شده.

و اینکه لطفا نپرسید چه اتفاقی و چه خاطره ای بوده.


لطفا شما بگید چیکار کنم؟

به نظرتون اگه یکی دو سال بگذره این حسم نسبت به دیدن اون تغییر میکنه؟

خیلی وضعیت بدیه.

چند وقته از اون اتفاق میگذره؟ اگه کمتر از یکساله درست میشه نگران نباش

قبل از درخواست دوستی (مردها به هیچ وجه درخواست ندن) خبر بدید چرا درخواست دادین🙏دوستمم دیگه هک نمیکنه. 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

احتمالا فراموش کنی ب مرور زمان باید یه مدت بگذره ولی دوستو رفیق ارزش ناراحت شدن ندارن

آخه دوست چند سالمه.

یادم نمیاد تو این سال ها حتی یه بار ناراحتم کرده باشه.

حیفه از دستش بدم.

درضمن از اون دوست ها هم هست که آدم خیلی چیزها ازش یاد میگیره.


ولی از اون طرفم اون اتفاقم خیلی برام ناراحت کننده بود و الان هم که تقریبا یه سال ازش میگذره، نتونستم باهاش کنار بیام، فقط سعی کردم فراموشش کنم. ولی با هر بار مواجهه با دوستم، دوباره تلخیشو حس میکنم. دوباره گریه و حال بدم شروع میشه و صندوقچه ای که پس ذهنم دفنش کرده بودم سر و کلش پیدا میشه، درش باز میشه و اونچه نباید، میاد بیرون.


تا حالا تو این وضعیت نبودم. خیلی بده.

ی دوست خیلی خیلی عزیزی دارم ک واقعا ماهه. ی چندوقت دیدم رفتارش یطوره. متوجه شدم چندوقت با برادرشوهرم باهم بودن بعد بهم خورده رابطشون و من ناخاسته وقتی حرفی میزدم حالش بدمیشده. آخه این برادرهمسرم خیلی با ما رفت و آمد داره. و خلاصه هنوز میدونم با دیدن من یادش میفته و هنوز درگیر مشاوره و این مسائله. یهو تایپیکتو دیدم یاد اون افتادم. من واقعا معذب میشم وقتی میبینمش

اون اتفاق مربوط میشه به جدایی از یه فرد ؟

ببخشید میشه لطفا درباره اون خاطره چیزی نپرسید.

میدونم میخواین به من کمک کنید، میخواین راه حل بدین ولی یادآوری خاطره برام سخته.

صحبت ازش حالمو بد میکنه.

نمیخوام بیشتر از این یادش بیفتم.

باز هم به خاطر کمکتون و سعیتون برای این کار تشکر میکنم.

ی دوست خیلی خیلی عزیزی دارم ک واقعا ماهه. ی چندوقت دیدم رفتارش یطوره. متوجه شدم چندوقت با برادرشوهرم ...

شما که چنین وضعیتیو تجربه کردین، نمیدونین راه حلی داره یا نه؟

چطور کاری کنم نه سیخ بسوزه نه کباب.

چطور هم دوستمو داشته باشم، هم دیگه با دیدنش حال بد بهم دست نده؟

اصلا میشه؟!

ببخشید میشه لطفا درباره اون خاطره چیزی نپرسید.میدونم میخواین به من کمک کنید، میخواین راه حل بدین ولی ...

خاهش میکنم عزیزم هر طور که راحتی 

از عادت کردن فرار کردم ،به فرار کردن عادت کردم
شما که چنین وضعیتیو تجربه کردین، نمیدونین راه حلی داره یا نه؟چطور کاری کنم نه سیخ بسوزه نه کباب.چطور ...

عزیزم همینقد ک این درد رو بپذیری و ب خودت بقبولونی که اون هییچ سهمی تو این اتفاق تلخ نداشته نصف راهو رفتی. این دوتا موضوع رو کاملا ازهم جداکن لطفا. دوست خوب خیلی کم هست. و اینکه هرکسی فقط مسئول کارخودشه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
توسط   zariqwp  |  20 ساعت پیش
توسط   bff_  |  1 روز پیش