تاپیکای قبلو که خوندین
الان زنگ زده شوهرم صدبار
اخرین تماس برداشت بهش گفته : اره تو داداش منی هزار هزارم دعوا و بحث کنیم خون تو خون منه.....
شوهرمم گفته من چیزی رو به دل نمیگیرم فقط لطفا راجب بقیه دیگه پیش من طرفداری نکن
اونم گفته من فقط نمیخوام غریبه ها لذت ببرن از بحث کردن ما ://////
شوهرمم گفته غریبه ای بین ما نیست
اونم گفت حالا ببین کی با سیاست تو رو به جون ما میندازه
میبینید تو رو خدااا؟؟؟ چقدر عوضیه
شوهرمم گفت اگه قرار باشه یه روز یکی غریبه بشه اون خانمم نیست شمایید بعدم خواهر عوضیش گفته شنبه که میخوایم مامانو ببریم دکتر راجبش حرف میزنیم
حالا هم شوهرم از اون موقع تو فکره منم هیچیییییی نگفتم