بچه ها من با یکی در ارتباط بودم دوسش نداشتم زیاد من رابطه دوستانه میخاستم اون رابطه عاشقانه و سرهمینم کات کردیم جوابشو ندادم خیلی التماس کرد محلش ندادم.بعدش با یکی دیگ اشنا شدم خیلی همو دوس داشتیم ولی ب دلایلی کات کردیم .یکماهه من با یکی دیگ اشنا شدم هنوز رابطمون مجازی بود و خیلی عمیق نشده بود.
بعد من یه اتفاق بد برام افتاد
نیاز داشتم با یکی حرف بزنم و تنها کسی ک اومد تو فکرم اون لحظه اون ادم دومی بود.زنگ زدم بهش.خیلی گریه کردم.اونم فرداش خودشو رسوند و خیلی بهم روحیه داد و کمکم کرد
اون اخریع هم ک بودش ولی خب هنوز باهاش انقد راحت نبودم ک با این هستم
حالا اون اولیه بعد از چندروز فهمیده این اتفاق برای من افتاده و زنگ و پیام ک تورو خدا حالت خوبه؟نگرانتم بهم خبر بده از خودت و..... میخام بیام ببینمت و....
منم شرح حال از خودم دادم اما زیاد تحویلش نگرفتم
بعد الان سه تاشون انگار تو زندگیمن اعصابم خرده
دومیه هم با اینکه خودش نباید باشه ولی فهمید در مورد اولی و خیلی خیلی دعوا ک چرا جواب دادی چرا میخاد ببینتت
سومی بدبختم ک خبر از هیچی نداره
منم حالم داغون و افتضاح قدرت تصمیم گیری ندارم سه تاشون نگران منن و میخان کمکم کنن البته هیچکدوم برای من کامل نیستن و مال من نیستن من تنهام و دردمو خودم میکشم اما با اینا چیکار کنم.خواهشا سرزنشم نکنید من از مرگ برگشتم