من با آقایی آشنا شدم گه ایشون اهل گناوه بودن و من ساکن یه شهر خوش آب هوا و خنک تو مرکز ایرانم ایشون کارشون جوری بود دو هفته خونه بودن دو هفته سرکار بعد خانواده من اجازه ندادن گفتن اونوقت نیس تو شهر غریبی ۱۲ ساعت دور از ما چکار میخوای کنی ولی من هنوزم دوسش دارم با اینکه بهمم بد کرده بود اینم بگم مه خیلی وابسته ام ب مادرم