عزیزم مشخصه به دلایلی دل کندن اززندگی و شوهرت برات سخته....بخدا درکت میکنم(حالا مهم نیست دلایل ات چیه؟آبرو و عدم و حمایت و ...)...من خودم سالهای خیلی زیادی هست ازدواج کردم...خیلی برای زندگیم تلاش کردم.... ولی ذات بد نیکو نگردد گرچه بنیادش بد است ....حالا با مشاور سکولار بری جلو یا مشاوره مومنانه...تغییری هم باشه موقت هست....مردها پیر بشن هم اخلافشون بدتر میشه..جدایی تصمیم خودته و من گناهش رو به گ دن نمیگیرم ولی بدون الان جوانی و بچه نداری خیلی آسون تره...هر روزی که بگذره شرایط جدایی برات خیلی سخت تر میشه....من سالها بچه نیاوردم ولی جدا هم نشدم که اشتباه بود و الان دیگه به خاطر بچه اصلا نمیتونم جدا بشم ....در آینده هم بر فرض شما با تنوع طلبی شوهرت کنار بیای و هیچ وقت جدا نشی هم بازم بچه ات تو زندگی خیلی زجر میکشه ..
اسی همسر منم خیانت کرد جنسی من به خاطر بچه ها موندم هی قسم خورد ترک میکنه ولی نکرد چون یه بار که مزه اش رفت زیر زبونت مثل مواد مخدره دیگه ترک نمیشه
من بخشیدم چون بچه داشتم و قطعا اگه بچه نداشتم جدا میشدم
اسی من پیرشدم و قرص مصرف میکنم دریغ از ذره ای ارامش
فکر میکنم همسرت باید اعتماد به نفس و قاطعیت ببینه ازت.
شاید اون موقع تصمیم دیگه ای بگیره. یا بالاخره تکلیفت مشخص بشه.
به جای گریه و دعوا و زجه یا محبت و التماس و ....، باید ببینه قاطعی و اونه که داره با این رفتار زندگی شو و تورو و آبروشو از دست میده، و از تو چیزی کم نمیشه.
منم یه دختر مذهبی ساده و کم سن بودم وقتی ازدواج کردم. شاید خیلی شبیه الان تو. این کلاسا که میگین اقتدار و فلان، این تو جو دختر مذهبی های الان خیلی خیلی غالبه. جوی که دختر مذهبی جوان تمام هویتش رو در همسرداری می بینه. ولی وقتی بزرگتر شدم، باتجربه تر شدم، مستقل تر شدم، دنیارو دیدم، جهان بینی های دیگه رو دیدم، و تنها هویتم رو در همسرداری ندیدم تونستم قوی تر و محکم تر و بااعتماد به نفس تر باشم. تونستم تو مواردی که خط قرمزمه قاطع باشم و همسرم در مقابل قاطعیت من قرار بگیره و مجبور به تصمیم بشه. البته من تجربه خیانت رو نداشتم، ولی تاثیر این تغییر تفکر و شخصیتم رو توی موارد دیگه دیدم.
راستی اگر مشاوری که رفتی مشاور مذهبی بوده، ازت می‌خوام یه زوج درمانگر متخصص رو هم امتحان کنی. کسی که فارغ از مذهب و با تخصصش کار کنه.
عزیزم واقعا متاسفم ولی راهی جزجدایی نداری
کدوم مردی بدش میاد یه زن توخونه داشته باشه براش پخت و پز کنه و ب اصطلاح زندگیشو بچرخونه یجای امن داشته باشه بعد بره بیرون با کسای دیگه باشه. بخاطر همینه که هی ازت فرصت میخاد و برات پیام عاشقانه میفرسته چون تو هم از لحاظای دیگه براش منفعت داری دوس داره جفتتونو پیش خودش نگه داره وگرنه اصلا علاقه ای بهت نداره. براشم این مسئله فرصت دادن تو تکراری شده و اگه هزار بارم بهش فرصت بدی برمیگرده با همون دختره. اینم میدونه که کارش بدون تنبیه باقی میمونه پس خیالش راحته نهایت یکم گریه و التماس میکنه و پیام عاشقونه میده که کارشو ببره جلو.
ببین عزیزم ازت خواهش میکنم جدا شو
خودت رو نابود نکن
بخدا جدایی اونقدرا هم سخت نیست
راحت میشی🥲😭 وای قلبم درد اومد
خیانت رو با هیچی نمیشه توجیه کرد
وااای نهههههه
تو چه صبری داری آخه دختر
داری چیکار میکنی با زندگیت
درود و وقت بخیر
با توجه به فرمایشات شما و در نظر گرفتن سن شما و بهره گیری از تجربیات مراجعین مثل شما که داشتم
به نظر من قبل از آوردن بچه سریع اقدامات لازم جهت تعیین تکلیف جدی موضوع بعمل بیارید
شما کلی فرصت دادید و تلاش کردید که شاید هر کسی نکنه تو این دوره زمونه
اولین و بزرگترین خیانتش در حق شما وقتی بوده که با وجود داشتن رابطه با یکی شخص دیگه اومده خواستگاریت ،شما خيلي باهاش آروم ریلکس کنار اومدین درحالي که اون قدر شما رو نمیدونه
داشتن رابطه با زن دیگه باعث شده انگیزه‌ای برا نماز خوندن
نداشته باشه
ببینید من رفتم وکیل گرفتم که مهریه مو بزارم اجرا بعدم طلاق میدونم شوهرم اختلال شخصیتی داره چون چندباره دیگه که جدی حرفه طلاق رو پیش کشیدم فقط الکی به خودش آسیب زده یه بار رفت حموم دستشو با تیغ زد باره اخریم رفت بیرون 20 تا قرص خورد
من همسرم متوجه شد وکیل گرفتم و قضیه جدیه چندروز کامل معذرت‌خواهی کرد و التماس که بمونم و بگذرم یه فرصت دیگه بهش بدم همه چیو از گوشی ش پاک کرد قرار شد حق طلاق بده برا تضمین کارش که نداد
بعدش من گفتم اشکال نداره کات کرده میریم پیش روانکاو درست میشه ولی بعدش دیدم بازم داره ادامه میده حتی تو این مدت یکی دو هفته ایی کلی خرج کرده براش که دلشو بدست بیاره.......
الان تازه 1 جلسه ست شوهرم پیشه روانکاو رفته
ولی قرار نبود بازم با دختره ادامه بده.......
من واقعا نمیدونم
بنظر شما احتمال داره اون دختره رو بعنوان معشوقه خودش درنظر بگیره؟! براهمین ولش نمیکنه؟!......
آخه بنظرم آدما هرچقدر هم روح شون بیمار باشه یا اختلال داشته باشن بازم هیچوقت اعتقادات و باورهاشونو به این راحتی زیر پا نمی‌ذارن.....
بنظرتون من باید چی کارکنم؟؟
ممکنه همزمان که با دختره ست بره پیشه روانکاو درست شه؟!
