دیگه نمیتونم غذا بخورم تا یک هفته تو فکرم همش بغض تو گلومه ناراحتم مادر شوهرم باهام درگیر شد پشت تلفن کلی بدو بیراه گفت منم تلفن قط کردم باگریه حالم بده میخواد زندگیم خراب کنه😭😭
از بس ساده ای
سلام گلم..واگذارش کن بخدا
حقیقتا منم همینم
حتی یذره ناراحت شم تا یک هفته و چن روز غذا میلم نمیکشه
و فک کن من هر روز دس کم دو س باری ناراحت میشم
حقیقتا اخرین باری ک با میل خودم غذا خوردم یادم نی
هر دو س روز ی بار مامانم یچی میچپونه تو دهنم ک فق زنده بمونم
بقول اون من فتوسنتز میکنم..
به این میگم نشخوار ذهنی
یعنی کم کم خودتو از بین ببری به عوض نشوندن دیگران سر جاشون
منم زمانی مثل شما بودم
باید راه درست رو پیدا کنی
دخترا خیلی کمک میخام
خیلی خسته شدم از دست جادوهای مادرشوهرم
کسی نیس کمکم کنه....
بعد هم طلسم شیطانی صبی میزنه...شب و روز ندارم
شوهرم ولگرد کرد
نمیزاره ب منو دخترام برسه
سراغ دعانویس قرانی رفتم جواب نگرفتم
انگاری باطل نمیشن
توروخدا اگه کسی شماره بهم بده خیلی ثواب بررگی میکنه
بله عزیزم
من از لحاظ مکانی نزدیکم اما
اینقدر فاصله افتاده که حتی سلام علیک هم نداریم
ببین اگه روحیاتت از کسانی هستی که جمع رو دوست داری حتی باپذیرش بی احترامی
این روش برات خوب نیست
اما من بعد از چند سال به این نتیجه رسیدم که برای آرامش خودم و شوهرم و بچه هام
باید یه چیزای مثل نبودن در جمع خانواده ی شوهر
مثل مقایسه شدم با رفت و آمد جاری
یا پچ پچ خواهرشوهر پشت سر آدم
رو بپذیرم و الان بعد از گذشت چند سال از انتخابم به شدت راضیم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
