منم دیگه باید استخاره رو کنسل کنم.
حالا در مورد استخدامی باید بیمارستان رو انتخاب میکردم و منم هیچ کدوم رو نمیخواستم.🤦♀️
ولی راستش نمیدونم چرا من اگه رو ی چیز متمرکز بشم به هیچ وجه خدا بهم نمیده! شاید میخواد حالیم کنه من بدون اون حاجتم زنده میمونم...نمیدونم شایدم به قدر کافی لایق نیستم.
فقط ی چیزی میدونم که خدا واقعا عاشقه !
بنظرم همه این شفاعت و...ی مسیر دور زدن ،ی راه در رو هست که خدا از عشقش درست کرده و گرنه چه لزومی بود به این همه ترفند؟ یادم نیست کدوم آیه بود که بنده از ته جهنم خدا رو صدا میکنه و خدا هم بهش میگه مگه برات پیامبر و....نفرستاده بودم؟
خب! این از عشقش هست دیگه به یکی که ته جهنم هست هم جواب میده !
بله خدا عاشق بنده هاش هست،منم جایی خواندم که به حضرت داوود وحی فرموده که اگر بنده هام بدانند که چه انتظاری برای آنان میکشم و چه مهری به آنان می ورزم و چه اشتیاقی به ترک معاصی از سوی آنان دارم،از اشتیاق من می مردند،و در راه محبتم بند از بندشان جدا می شد....
حالا هم بسپار به خودش ان شالله که بهترین مسیرو برات رقم بزنه.
شاید لایق چیزهای بهتری باشی که خودت نمیدونی..بهترین از نگاه هر کس متفاوته.
تلقین منفی هم نکن،قطعا خدا آگاه تر هست.
فدات عزیزم💐😘❤️
باید سعی کنم ،بالاخره به شیطون پیروز میشم یعنی خدا میکنه.
من یبار راهنمایی بودم شاید ۱۲ سالم بود نمیدونم🤣
خواب قیامت دیدم که مامانم و مادربزرگم جلوم بودن...ی حالت صف مانند ولی بی انتها بود.اصلا آتیش و ...نبود.
واقعا نامه عمل هر کس رو میدادن ...ته ته حساب کتاب بود.
خلاصه مامانم و مادربزرگم گفتن برن بهشت...منم خواستم برم گفتن کجا ؟
گفتم میخوام با مامانم برم...گفتن نمیشه ! تو میری جهنم
وای من گریه التماس...ی نور عظیم بود اونجا که میدونستم خداست.اصلا صدا نبود همش رد و بدل شدن معانی بود بدون حرف زدن.
رو کردم بهش که با ی مهربونی عظیم گفت اینجا دیگه نمیشه کاری کرد...یهو دیدم ی نور تو هوا پدیدار شد! بعد این نور چرخان اومد سمته من ! دیدم عه قرآنم هست(با خاله کوچکم براش جلد گل گلی کشیده بودم...دقیقاهمون بود)
دستم باز کردم و قرآنم اومدم تو دستم و من اون ص رو که باز شد خوندم...من کار نکردم خودش باز شد...بعد که خوندم خدا گفت این آیه رو که خوندی بخشیدمت بیا برو بهشت...
ولی فک کنم گفتن اون آیه رو به کسی نگو ...منم بیدار شدم تا موقع تعریف خوابم به آیه رسیدم از ذهنم پاک شد.
مرسی عزیزم
لطفا منو فراموش نکن موقع دعاهات
من اصلا دلبسته این دنیا نیستم....راستش از اعمال خودم میترسم.
چه بدونم،همش درحال سرزنش خودم هستم.همه چیز به اون ازدواج برمیگرده...اینکه چرا ۲ سال درس نخوندم...بعدش افسرده شدم...وای میگفتم حاضرم زن دومش بشم🤣🤣🤣🤣
میگفتم خدا کاری کنه پسره بگه پشیمون شدم اینار من ردش کنم.
دختره سید بود...من چقدر حس میکردم خدا و حضرت زهرا براش پارتی بازی کردن...چقدر دلم شکست.
ی چیزی بگم! همون سال مامانم در حال دعا برا اکی شدن ما بود که تو ی حادثه گردنش ضربه دید و...الحمدالله که خدا مراقب نخاع بود...درسته الان از اون سال دیسک داره....همش خودم تو اینم مقصر میدونم...مامانم همش زیر بارون برام نماز میخوند!
یادمه زمستان بود و درخت البالمون شکوفه داد ...منم چقدر خوشحال که عهه قدرت خدا رو ببین !
همسایه دید گفت صدقه بدین...قشنگ یادمه پنجشنبه ی روز قبل اون حادثه برآی اولین بار برا دعا رفتیم‌اسمش یادم رفته همون دعا که شب جمعه میخونن..بعد دعا همه رفتیم خونه داییم...برف باریده بود...کلی برف بازی کردیم.
همون شب خواب دیدم که همین اتاقم هستیم و میرم بیرون دارم دمپایی میپوشم ولی دمپایی ها کوچیکه برام...صبح پاشدم صدقه گذاشتم کنار...ولی خب ! اون اتفاق عجیب افتاد.البته شاکرم‌که خدا مراقب نخاع بود.
بعدش من درگیر مادرم شدم...و عذاب وجدان که خدا قهرش اومده...
بعدش دکترا برادرم جواب کردن! داداشم وقتی بچه بود تو پارک ارم تهران افتاد تو جوب :/ بعد داییِ...ام ،داداشم رو نبرد دکتر !
خلاصه نگو داداشم میکروب رفته تو ریه اش...
یهو دچار آسم شد و من سالها نمیشد فست فود و بستنی بخورم...داداشم مداوم مریض بود بیشتر از ۱۰ سال تا رسید یه سوم دبیرستان حالش افتضاح شد...دکترا کمیسیون تشکیل دادن و گفتن باید عمل بشه احتمال زنده از عمل دراومدن ۵ الی ۲۰ درصد هست و بیشتر افراد مشابه بعد از عمل تخریب بافت شروع میشه و فرد فوت میکنه ! عملا گفتن مرده فرض کنیدش...
یادمه چه التماس به حضرت زینب میکردم...میگفتم تو که دستت از حسینت کوتاه شد! تو که نشد برا حسینت کاری کنی...
منم نمیتونم برا داداشم کاری کنم ،بیاد حسینت به دادِ منه خواهر برس...چقدر التماس
یادمه قبل عمل گفتن ی دستگاه تازه اومده با اونم تست کنیم دقیق بدونیم کجاها آسیب دیده....یادمه ایام فاطمیه بود خاله ام اینا کربلا بودن...یادمه گفتم مامانم بعد مراسم حضرت زهرا داداش بره عمل...مراسم گرفتیم.
روز تحویل مدارک دکترا گفتن اشتباه شده! ریه ها کاملا سالم هست...اصلا امکان نداره!
دوباره بررسی شد و گفتن خانوم خدا معجزه کرده😭😭😭😭
راستی در مورد ازدواجم اون موقع ها ،ی نذر آش برا امام حسن گفته بودم....یعنی عااااااشقش بودم حتی بیشتر از حسین
میگفتم مظلوم امام حسنه...
بعد تو خواب دیدم تو زیرزمین خونه عمه ام هستیم ،یهو سقف باز شد ۳ نفر اومدن یکی حضرت زهرا و امام حسن و یکی حضرت محمد(بیشترش یادم رفته)
خلاصه حضرت محمد اشتباه نکنم به حضرت زهرا گفت دخترت یعنی منو رو بغل کن که گریه نکنه یا عمرش کنه (اصلا یادم نیست فقط کلیتش یادمه)
بعد تنها چیزی که به صورت شفاف یادمه ،امام حسن با فاصله ازم ایستاده بود انگار که حس شرمندگی داشت تو خواب متوجه لودم که این حس و...مربوط به نذر آشم هست.
عرض کنم که داماد عمه ام همون سال شورای شهر شد و مولتی میلیاردر شدن....
چشم عزیزم ❤️
حتما خیریتی بوده و صلاحت نبوده...
من گاهی اتفاقی افتاده و بعد چندسال متوجه شدم که به صلاحم نبوده در صورتی که همون زمان از خدا شاکی میشدم...و بعد شکر گزاری میکردم...
بازم خدا به مادرتون و شما رحم کرده...
چقدر خدا دوست داره که برادرتو بهت برگرداند.😍 خداروشکر 🤲
چه حس خوب و شیرینی داره خواب دیدن ائمه🥺
عزیزم آرزو میکنم بهترین ها برات رقم بخوره..
به نام خدا 🦋🍁
سلام دوستان عزیزم 😙❤️
ببینیم امروز چه آیه ای داریم 😍
وَاصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ؛▫️هود۱۱۵
و شكيبا باش كه خدا پاداش نيكوكاران را ضايع نمى‌گرداند.
باور نميكنم خدا به كسي بگويد:" نه...! "
خدا فقط سه پاسخ دارد:
١- چشم....
٢- یه کم صبر کن....
٣- پيشنهاد بهتري برايت دارم....
همیشه در فشار زندگی اندوهگین مشو...
شاید خداست که در آغوشش می فشاردت
برای تمام رنجهایی که میبری صبر کن!
صبر اوج احترام به حکمت خداست❤️🌱
🍁🌱🍁🌱🍁🌱🍁🌱🍁🌱🍁🌱🍁🌱🍁
ان شاء الله هفته خوبی داشته باشین 🤗💞
پستی که ریپلای کردم رو بخونید 🙏
یه گزارش از این هفته رو برامون بگین؟
ارتباطتتون با خدا چطوری گذشت؟
