خودم شروع میکنم
یک عروسی بود تو شهرستان خانواده داماد زحمت کشیدن فرش انداختن کف زمین با سبد میوه خیس میاوردن هر کس حق داشت فقط یکی برداره بشقاب و ... نداشتن کلا
بعد ساعت یک شب بود هنوز شام نداده بودن
ساعت ۱:۳۰ الی ۲ شب تازه شام اومد یک زرشک پلو با مرغ بی نمک با بوی زحم افتضاح به یکسری شام نرسید
میدونی نکته جالبش چیه؟ از در وارد میشدی یکی با دفتر و خودکار نشسته بود پول میگرفت یاداشت میکرد بعد یه سری ها رو میگفت پول کمه بازم بذار روش بده
اینا جهنم داماد شب عروسی ، عروس رو کتک زده بوده 😑💔
آخرم دختر بنده خدا فرار کرد از دستشون بعد ۲ سال طلاق گرفت مرده دست بزن داشت