من هفت هشت ماه نیست که ازدواج کردم اما دارم جدا میشم. امشب با خانوادم رفته بودیم رستوران شام بخوریم که میز کناری یه دختر و پسر بودن معلوم بود تازه عروس داماد بودن که پسره واسه دختره تولد گرفته بود. به محض ورود به رستوران وقتی با این صحنه مواجه شدم دلم گرفت. از اینکه کسی دوسم نداره از اینکه از تنهایی خسته شدم. یه بغضی راه گلومو بسته بود. زدم بیرون یکم راه رفتم دور از چشم خانواده اشک ریختم. برگشتم داخل رستوران. غذا رو آورده بودن که بخوریم موقع غذا خوردن یه آهنگی پخش شد که دیگه نتونستم خودمو نگه دارم و همونجا سر میز غذا بغضم شکست و گریه کردم. خیلی بد شد خانوادمو ناراحت کردم 😔😭
از وقتی زندگیم خراب شد تحمل اینکه دو نفر باهم خوش میگذرونن ندارم حسود نیستما اما خب نمیدونم چرا تا الان آدمی که لایق من و دوست داشتنم باشه تو زندگیم نیومده💔
عزیزم هنوزم دوسش داری؟؟بعد جدایی بات صحبت نکرد به یادت نبود؟
من دوسش داشتم با قلبی سراسر از عشق و دوست داشتن باهاش ازدواج کردم اما با هر باری که کتکم زد نفرت جای عشق تو دلم گرفت و روزی که تصمیم به جدایی گرفتم سراسر نفرت بودم ازش
فاصله بین عشق و نفرت یه سر سوزنه
یه تماس داشتیم اونم فقط دعوا کردیم و دیگه هیچی نه تماسی نه پیامی
یکماه فقط باهاش زندگی کردم و الان ۶ماهی هست ازش خبر ندارم
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
لطفا برام دعا کن💖 منم برات صلوات میفرستم 🌱 پزشکی آینده به سمت ژنتیک و سلول های بنیادی است 🧬🤍 عاشق رشته تحصیلیم هستم 🔬🧪دکتر حسین بهاروند: موفقیت محصول خوشحالی و شادیست 💞 خدایاشکرت بابت مسیری که در آن قرار گرفتم 💚