مادر من همه چیزشون رو دارن کم کم به نام پسرا میکنن،بعد ب من می‌گفت خدارو شکر خواهرت داره نزدیک ما خونه میسازه دختر ادمو جمعو جور می‌کنه نه عروس،زمینی که خواهرم خونه ساخت رو پدرم به قیمت بالاتر. از قیمت روز بهش فروخت،سه برابر اون زمین و به هر کدوم از پسراش مفت داد
میدونی ما آدم مهربونا بخوایم بد هم باشیم نمیتونیم چون خدا یک دل و قلب مهربون به ما داده
و این به نظرم میتونه قشنگ باشه چون انگار خدا یک کوچولو از شخصیت خودشو تو دل ماها گذاشته
دارم فکر میکنم خدا با همه ی خوب بودنش واسه ما
با همه ی مهربونی های بی منتش واسه ما
بعد ما گاهی اوقات به خدا بی توجه میشیم و اون بنده ای که باید برای خدا باشیم نیستیم
امیدوارم این ناراحتی هاتم برطرف بشه گلم
چند سالته شما ؟
عزیزم کاملا درکت میکنم اما بدون اینا خوبی نیست و بیشتر ظلمه در حق برادرت چون باعث میشه همیشه وابسته بشه و مستقل نشه و قدر داشته هاشو ندونه با ماهم هردو طرف همین بودن و هرچی گرفتیم خدا شاهده زوری بود مادرشوهرم هروقت به خواهر شوهرم چیزی میداد اگه شوهرم میفهمید یه چیزی هم به اون میداد که صداش در نیاد همیشه اولویتش دخترش بود من و شوهرم هردو کار کردیم حتی بچمو یکروز هم پیش نه خانواده خودم گذاشتم نه شوهرم الآنم وضعمون از همه خواهر برادرامون خدارو شکر از همه نظر بهتره شاید باورت نشه من جراحی داشتم با بیهوشی تنها رفتم بیمارستان تنها برگشت
پدربزرگ من وقتی بچه بودیم لواشک درست می کرد فقط می داد به پسرا😐
من همچین آدمی نیستم که تو زندگی ۶۰ سالش دختر تو بچگی کارای خونه اش رو بکنه و بعد که ازدواج کردم همه چیو بده پسراش و بعد تو پیری برم جمع و جورش کنم...وقتی اون وظیفه ای در قبال من نداشته منم ندارم در حد خودم بعنوان یه دختر وظیفه ام رو انجام میدم اما بیشتر نه
تو زایمانم.....هیییی ولش کن
نمیدونم من چرا اینطوریم همیشه میگم خدا کنه مادرم احتیاج عروس نشه خدا کنه تنش سالم باشه ولی اگه به روز خدای نکرده تو سختی بیفته زبونم لال ،نمیتونم نادیده بگیرم و خودم ازش مراقبت میکنم،نمیزارم که عروسهای جمع و جورش کنن،چون مادر اونا که نیست حالا هرچی هم خوبی کرده باشه بهشون
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
