بچه ها مادرم خواست بره مسافرت به من گفت برم یه هفته خونش و آشپزی برای پدرم و برادرم و دوتا بچه برادرم که اونجا زندگی میکنن و مراقب مرغ و جوجه هاش،خلاصه رفتم یک هفته با جون دل ساعت یک ربع ب پنج گاهی پنجو نیم بلند میشدم صبحانه برای پدرم حاضر میکردم،بعد جمع و جور کردن خونه و صبحانه بچه ها و نهار خودمم دوتا بچه دارم،خلاصه یه هفته تمام شد مامانم اومد از مسافرت ،برای یه پسرم کلاه آورده بود برای یکی یه ماشین پلاستیکی بیست تومنی،برای برادر زاده که از قضا هم سن پسرم هست یه ست لوازم پزشکی،من چیزی نگفتم وای پسر بزرگم بهش بر خورد چون میدید این بچه برادرم هی داره با اون بازی میکنه پسرمم هی دنبال اونو،دیگه دیدم پسرم خیلی ناراحته،مادرم که صبح رسید خوابید برا نهار که بیدار شد،ب برادرم گفتم یه زحمت بکش ما رو ببر کلی بامنت که اگه میرفتی همون ساعت یک من بی کار بودم خلاصه ساعت چهار مارو برد،حالا از پیروزه که فکر میکنم چرا مادرم اینطور کرد،تازه از دهنش پرید این ماشینم از این دکه های تو راه گرفتن همون موقع که برای برادر زادم خریده اصلا یاد بچه من نبود،برای برادر زاده دیگم هم یه کلاه آورده بود،یه بارم داداشم برای همه خواهر زاده ها و برادر زاده ها کادو گرفته بود برای بچه های من نگرفته بود،خواهرمم که خونش جای دیگه بود وقتی اومده بود خونه بابام برای برادر زاده و خواهر زاده هام کادو خریده بود برای بچه های من نه،بخدا من همیشه یعنی بخدا برای همشون در حد توانم کادو وسیله میخرم ولی اونا انکار ما رو نمیبینن،دیکه عهد کردم برای هیچکدوم پر کاهی نگیرم،حالم بهم میخوره از ه
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!