نامزد کردم دوماه پیش یه مراسم 16نفره بله برون بود که گرفتیم در حد یه شام و میوه و تمام .
الان چند وقته تا یه بحث میشه با این به ظاهر پدر درجا میگه من دیگ بات کاری ندارم دورتو خط کشیدم!!!!!!
الان به مامانم گف من دیگ وظیفه ای در قبالش ندارم هرچی بود رو انجام دادم
اخه مردیکه چکار کردی برام نه جهازی درست کردی نه مراسم عقدی گرفتی نه هیچ کمکی میحوای تو ازدواجم بکنی .
کاش یتیم بودم اما خیالم راحت بود پدرم تو خاکه نه اینکه جلو چشمم تمام زندگیش رو به بابای پسراش ریخته و الان که فهمیده وقته خرج کردن برای من هست پاشو کشیده کنار .
خدارشکر محتاجش نیستم و دستم تو جیب حودمه خدایا هزار مرتبه شکرت