من چند وقته بخاطر یسری مشکلات با خانواده شوهرم زندگی میکنم چند وقت دیگه میریم خونه خودمون
عصر تو اتاق بود دراز کشیده بودم بعد رفتم آرایش بکنم برا خودم تو آیینه دیدم برادر شوهرم از شیشه در آتا بالاش شیشس گوشیش دراز کرده داره فیلم میگیره
چند بار دیگه هم دیدم بد نگام میکنه من بعضی وقتا با لباسای باز تو اتاقم هی میگردم ولی این بار لباسام مناسب بود قلبم داره میاد تو دهنم اول میگفم اشتباه میکنم
ولی الان مطمئنم دیگه نمیدونم چیکار کنم خدابا
ما هم سنیم یعتی منو شوهرم پسر عمو دختر عمویم با برادر شوهرم از بچگیم با هم بزرگ شدیم یعنی اینقدر کثافته که به من چشم داره خدایاا اصلا نمیدونم باید چیکار کنم
الان میخام بگم برا شوهرم که اینکارو کرده چون هی برادرم برادرم میکنه
الان دنبال وام خیاطی منه براش که بده بهش ماشین بخره در شرایطی که خودمون ماشین نداریم منم چند روزه دنبالش میرم چون هیچ مشکلی نداشتم گفتم داداشمه چه اشکال داره ماشین منو اون نداره ولی الان نمیخام اصلا دیگه ۶یچ رفتو آمدی باهاش داشته باشم
از طرفیم میترسم بگم جنگ راه بندازم آبروم بره بنظرتون چیکار کنم