چند وقت پیش تاپیک زدم ک تموم شد ولی چندتا خانم بودن ک گفتن لااقل کاشکی حرف دلتو میزدی بهش ک حسرت نشه رو دلت بمونه منم دیگه نمیخاستم اصلا تاپیک بزنم چند شبی بود ک تو فکرش بودم فکر دختری ک اصلا نمیدونه ک من اینقدر بهش فکر میکنم خلاصه هر کاری کردم نتونستم بیخشالش بشم گفتم بهش زنگ بزنم و خودمو معرفی کنم یا میگه اره یا نه ....امروز رفتم تو کوچه شون آرایشگاه بود اونجا رفتم موهامو اصلاح کردم گفتم دختر فلانی چجور دختریه گفت چرا میخایش ؟؟گفتم نه رفیقم گفته درموردش برام تحقیق کنم گفت ازدواج کرده اول ی خاستگار داشته بهش ندادن بعد۱۰روز یکی دیگه اومده دختره رو بهش دادن گفت عقدم کرده
دیشبم خونواده دامادو دعوت کرده بودن
اینم از داستان ما امیدوارم ک خوشبخت بشه قسمت من نبود
ی نکته ام بگم!!!
بعضیاتون گفتین اشکال نداره برو بگو دستم خالی و از این حرفا قبولت میکنن بخدا همین الان رفتم ی تاپیک دختره چون پسره براش انگشترر۶گرمی نخریده بود میخاد بهم بزنه بعد نظراتم واقعا هر پسری میخوند سمت ازدواج نمیره اصلا الان توقع ها بالاس خیلی بالا دختره ام بود ک ریپلای کرده بود گفت ک پسری ک نمیتونه انگشتر بخره غلط میکنه ازدواج میکنه