دلبر مو مشکی من ...
تو این مدت ک ازت دورم هیچ وقت نشد از ته دل بخندم
هیچ روز نبود یا چشمای قهوه ای نازت نیافتم
دلبرکم دلتنگی بدترین درد و بی درمان ترین درد دنیاست چون هیچ دارویی جز دیدن یار علاجش نیست
اما یاری ک فرسنگ ها دوره ،یاری ک شاید حتی ذره تی دلتنگ نشد
یا چندسالی ک کنار هم بودیم میافتم قلبم ب شدت میتپه ،یاد حرفات ،یاد چشمات ک زل میزدی تو چشمای عسلیم و میگفتی چقد دوست دارم این چشم ها رو
راستی چشمام دیگه برقی نمیزنه بعد تو
دیگه خندهام قشنگ نیست بعد تو
دیگه انرژی ندارم بعد تو
بعد تو زندگی نمیکنم وفقط نفس میکشم
یادته روزی چندین بار داد میزدی عاشقمی 🙂
دلبرکم ،دلبر عزیز تر از جانم چقد خوب بود داشتنت
کاش هیچ وقت ندیده‌بودمت ،کاش هیچ وقت عاشقت نمیشدم یا کاش هیچ وقت عزم رفتن نمیکردی
نمیدانم چ شد ک اینجوری رفتی...بدون مقدمه ،بدون معطلی
تویی ک عمری ادای عاشقی داشتی
تویی ک عمری زجه زدی تا من عاشقت بشم
مگر کم تلاش کردی تو قلبم راه بدمت ،مگر کم اشک ریختی
مگر کم خودزنی کردی ،چقد التماست کردم برو از زندگیم چون آدمی هستم ک دل ببندم دیگه نمیتونم جدا شوم ،تو چ کردی با دلم
از کارما نترسیدی ک رفتی ...کارما کارما کارما
دیدی کارما چ کرد با تو ...اینی ک بهم پیام دادی دلتنگی رو باور نکردم ولی اشکایت رو بخاطر این یارت ک ولت کرده رو باور کردم چون زمین ب شدت گرد است
دیدی یار نشد برایت ،دیدی دلبستی ب دیگری و دیگری هم بی مقدمه رفت ....کاش روزی ک تو فکر دل بردن هستیم ب وفا هم فکر کنیم ،کاش برجردی دنیا هم فکر کنیم
ن اینکه فکر کنی از جدایی از عشق جدیدت خوشحالم ن چون انقد خودم علشقت هستم ک تحمل ناراحت بودنت را نداشته باشم
درست اس گفتم دیگه حسی بهت ندارم ،گفتم دیگه تموم شدی برام اما دروغی بیش نبود چون هم عاشقتم هنوز ،هم عجیب دلتنگ آغوشت
کاش میشد دلتنگی هایم را با قایق خیالی روانه قلب سنگییت کنم
کاش خدا کمک کنه تا بتونم بعد دوسال عشق را از این قلب لعنتی بیرون کنم
توی هفتا آسمون هنوزم تو تک ستاره ی منی !
