کوتا یه انقلابی فراریه که مدام جا به جا میشه. خانم کایو داره کنار ساحل نقاشی میکشه که کوتا از راه میرسه و ازش تعریف میکنه و با هم گپ میزنند و دوست میشن. دوستیش هم عمدیه. چون نمیتونه کارای اداری رو انجام بده از کایو و اشین میخواد که کاراش رو انجام بدن. مثلاً برن اداره پست حواله بانکی که خانوادهش فرستادن رو بگیرن که در ادامه عاشق اوشین میشه و وقتی قصد جا به جایی به توکیو رو داره واسه اوشین به نامه میفرسته و توی اون ساعت حرکت قطار رو مینویسه و ازش میخواد همراهش بره ولی خانم کایو نامه رو میگیره و اصلا به اوشین نشون نمی ده و خودش سوار قطار میشه و الکی میگه میخوام بشم عضو گروهتون ولی در واقع عاشق کوتا بوده. طبق گفته خودش به اوشین، کوتا شش ماه بدون عشق باهاش زندگی میکنه و بعدشم ولش میکنه میره یه جای دیگه.
حالا سانسور بعدی: ریوزو آدم هرزهایه و با گیشاها رفت و آمد داره. گیشاها هم همگی عاشقش شدن چون هم پولداره هم خوش قیافه. حالا تک تک میرن پیش اوشین و ازش میخوان که نامه عاشقانه واسشون بنویسه تا بدن به ریوزو چون سواد نداشتن ولی اوشین سواد داره. بعد ریوزو میبینه که دست خط همه نامهها مثل همه. بعد که متوجه میشه کار اوشین هست و با زندگیش آشنا میشه یه دل نه صد دل عاشقش میشه چون دختر خودساخته ای بوده.
سانسور دیگه ای هم نداره و اون شایعه که میگن اوشین گیشا بوده کاملا دروغه. مشتریای اوشین گیشا بودند نه خودش.