2777
2789

خدابیامرزه پدربزرگمو خیلی با مزه بود

آخریها فراموشی گرفته بود سوار ماشین ک میخاست بشه برعکس میخاست بشینه روی صندلی ینی پشتشو میکرد ب عقب

یه بارم خواب بود شب ،تویدیکی از اتاقهای خونه پدرم ، سکته کرده بود نمیتونست از جاش بلند بشه ، من رفتم از بالای کمد یه جیزی بردارم یهو از خواب پرید گفت تو کی هستی گفتم فلانیم گفت چی داری میدزدی

حالا خونه خودمون بودا وسایل خودمون خخخ

گفتم میخام این برگه رو.از بالای کمد بردارم میگفت دزد اومده کمک!

بعدم خروپفش رفت هوا ،فرداصبحم ب بابام میگف دیشب دزدا ریخته بودن تو خونتون من جلوشونو گرفتم.

اخی دلم براش تنگید

چهارسالی هست فوت شده

اگه دوست داشتین براش صلوات بفرستین

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

مادربزرگای من ک ماشالا فقط حرف دراوردن برای نوه هاشونو بلدن کلا در رقابتن تو اینکه هرکی بهتر بتونه برای نوه اش داستان درست کنه😂😂😂

پدربزرگامم چیزی ازشون یادم نیست زیاد

دوستای عزیزم میشه برای حل مشکلم هرجور ک دلتون میخواد دعا کنید؟منم دعاتون میکنم ب هرچی که میخواید برسید😍

اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم  

خدا رحمتش کنه😂

خدا همه ی مامان بزرگ بابابزرگایی که از دنیا رفتنو رحمت کنه 

و اونایی که هستن ان شاء الله سالهای سال سایه شون رو سر بچه ها و نوه هاشون باشه

میشه برای سلامتی نی نیم  صلوات بفرستین  .................................🌷🌷🌷

مادربزرگه من خیلی باحاله یه دفعه داشتیم تلویزیون میدیدیم تبلیغ کباب پز رو نشون میداد میگفت لینا خسته نمیشن هر روز کباب میخورن؟

الان وقتشه یه نظرسنجی بزاریم گرونی زودتر مارو میکشه یازلزله😂😂به برنده هم تخم مرغ میدیم😆

یکی از نزدیکانم تازه دانشگاه قبول شده بود..مادربزرگش بهش میگفت ننه رفتی دانشگاه با پسرا صحبت نکنیا.همسادمون گفته یه دختری تو دانشگاه داشته با یه پسره صحبت میکرده😨😨(با تعجب تمام میگفته هااینا رو)

زندگی رو زیاد جدی نگیر ، چون تهش زنده ازش بیرون نمیای💚💚 وقتی می خندی مثل رویایی.کاش خودت می دیدی که چقدر زیبایی.....پسرم💚💚

چ بامزه بوده مادربزرگم ی بار مریض شد بردیمش اورژانس به دکتر گفت فعلا تومنو ببین تا فردا برم پیش ی دکتر آدموار😕

امیرمؤمنان علی(ع)- خطاب به قنبر- که می‌خواست به کسی که به او ناسزا گفته بود، ناسزا گوید- می‌فرماید: آرام باش قنبر! دشنامگوی خود را خوار و سرشکسته بگذار تا خدای رحمان را خشنود و شیطان را ناخشنود کرده و دشمنت را کیفر داده باشی. قسم به خدایی که دانه را شکافت و خلایق را بیافرید، مؤمن پروردگار خود را با چیزی همانند بردباری خشنود نکرد و شیطان را با حربه‌ای چون خاموشی به خشم نیاورد و احمق را چیزی مانند سکوت در مقابل او کیفر نداد. (أمالی شیخ مفید، ص118، ح2)

رفته بودیم مشهد گفدیم ننه رهبر اومده نمیزارن بریم‌حرم‌گفت رهبر مرد یا زن  

امروزشد ۴ ماه که فوت کرده😔

یه دوست پسر غیرتی بدین بهش خیانت کنم یه جوری بزنه تو دهنم پاره شه خون بیاد ازش دیه بگیرم؛میخوام دندونام رو درست کنم پول ندارم٬ بخدا مجبورم.  

مادر بزرگ من خدا بیامرزهروقت روسریشو باز میکرد درستش کنه نگاه میکرد هرچی مو از سرش چسبیده بود به روسریش برمیداشت دوباره میذاشت رو سرش روسریشو سر میکرد 

هرکی امضامو میخونه یه صلوات واسه شادی روح مامانم بفرسته




خدا همه ی پدربزرگ و مادربزرگا رو حفظ کنه  

پدر بزرگ و مادر بزرگ من دوسال خونه پدرم زندگی کردن چون این اواخر سکته کرده بود و روی رختخواب بود

ولی خیلی شاد و.شنگول بود گاهی

از جلوی اتاقشون ک رد میشدم دست تکون میداد و.میخندید سرشو تکون میداد وشکلک درمیاورد  

منم برای اون شکلک درمیاوردم گاهی چند دقیقه فقط داشتیم برای هم ادا در میاوردیم آخرش قربون صدقم میرفت

یه بار باذوق یه لباسی ک داده بودم خیاط بدوزه برای عروسی داییم ، تحویل گرفته بودم وپوشیده بودم ببینم چطوریه، بلند بود تا پشت پام، بعد رنگش کرم بود با کارشده های صورتی، کلی جپ.جپ نگام کرد بعد رفتم عوضش کردم لباس توخونه ایهامو ک پوشیدم گفت حالا خوشگل شدب اون جی بود عین گونی  

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز