ساعت ۲ با نامزدم از بیرون برگشتم (شوهرمه درواقع)
بابام بیدار شد اینو گفت
منم اعصابم خورد شد گفتم شوهرمه خب
گفت عروسی فرق داره و عقد فرق داره
اگر اتفاقی بیوفته
منم گفتم تا حالا اصرار داشتی شوهر کنم
الانم که شوهر کردم دست از سرم برنمیداری!!
گفت مگه برای من شوهر کردی
گفتم پی برای کی شوهر کردم!!
خیلی اصرار داشت شوهر کنم
حتی سر سر این موضوع کتک های بدی خوردم
حتی خودم رو از پنجره انداختم پایین که کتک نخورم