مادر شوهر منم همینه همش دنبال خاستگار بود واسه دخترش حتی به بقال و چقال محلم رو مینداخت
حالا خواهر شورم تحصیل کرده مهندس با حقوق بالا و ماشین خوب زیر پاش همشم زحمت کشیده خودش اینم همش حرص میخورد
تا بالاخره با اصرارهای مامانش ازدواج کرد پسر مشکلات روحی روانی داشت تو دوران عقد یکمی متوجه شده بود ولی چون مامانش هی میگفته عیب نداره برید خونه خودتون درست میشه دیگه زیاد اهمییت نداده همش یکسال زندگی کردن سه سالم طول کشید طلاقشون
الانم دوباره مادر شوهرم دنبال شوهره واسه این بنده خدا از ترس ضایع بازی مامانش تو هیچ مجلس و مراسمی هم نمیره