احساسات من از اول آشنایی تا الان اینا بود:
اول یک کراش اولیه
بعدش آغاز شناخت و احساس ذوق نسبت به بعضی مسائل و احساس بد به کمی از چیز ها
بعد تصمیم به ازدواج
قبل عقد خیلی استرسی
استرس برای به هم خوردن عقد و همزمان استرس برای انتخاب اشتباه احتمالی
سر عقد پشیمموووووون، حال من توی محضر اصلا خوب نبود فقط میخندیدم اما درونم داغون بود و حس میکردم بدبخت شدم . اصلا هم به کسی دیگه فکر نمیکردم فقط فکر میکردم شاید اشتباه انتخاب کردم.
از بعد محضر حالم خوب شد ولی گاها هی برمیگشت اوایل که خیلی بیشتر
بعدش اون حس ها رفت الان عاشق شوهرم شدم
من غیر طبیعی ام یا شما هم اینجوری بودین تو رو خدا بگین بفهمم زندگیم نرماله؟