2777
2789
عنوان

اونایی که سنتی عقد کردن بیان فقط

| مشاهده متن کامل بحث + 989 بازدید | 57 پست
من تو محضر گریه کردمحس کردم باختم و زندگیم تموم شده خیلی حال بدی بود

من بعد بله برون اینقدر گریه کردم مادرم از ناراحتی گفت میخوای به هم بزنیم اون موقع ها هم الکی به هم زدن هم اسم رو دختر میموند 

ولی الان خوشبختم خدا رو شکر

آنچه مرا نکشد قویترم میسازد
فدات توام ذهنتو با این فکر ها پر نکن اگر مردت ادم خوبیه بهت محبت میکنه و دوست داره بدون درست انتخاب ...

آره از نظر این چیزها خوبه

الان قلبم به قلبش وصله خیلی شدید دوستش دارم ، دوست دارم همش پیشم باشه ...به نظرت اینا عشقه؟ کسایی که قبل ازدواج عاشق بودن هم اینجورین یا خیلی احساسشون بهتره

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

چه خوب خوشبخت باشی من به همینم راضی بودم ولی نشد دیگه

شاید جالب و غیر قابل باور به نظر برسه ولی من بدون اینکه شوهرمو ببینم و بشناسمش ، سالها تو ذهنم بود و ادم رویاییم بود و مرد رویاهامه ، همیشه فک میکردم هیچوقت همچین ادمی رو پیدا نمیکنم و اصلا وجود خارجی نداره ، وقتی دیدمش انگار خواب میدیدم ، و جالبتر اینکه همسرمم همین حس و به من داشته ، یکی مثل من تو ذهنش بوده 😀وقتی همدیگرو دیدیم یه جوری به هم نگاه میکردیم انگار گمشده ای رو پیدا کردیم 

آنکس که در قفس زاده شده ، پرواز را یک بیماری میپندارد 
من هشت سال پیش عقد کردم به اون موقع به نسبت دخترای فامیل خیلی خرید زیادی کردم چون اجباری بود ازدواجم ...

اگر اجبارت نمیکردن باهاش ازدواج میکردی؟ این احساساتی که من نوشتم رو داشتی؟ یا در این حد بد نبود حست

من بعد بله برون اینقدر گریه کردم مادرم از ناراحتی گفت میخوای به هم بزنیم اون موقع ها هم الکی به هم ز ...

خداروشکر

حسرت نشده برات حس خوب توی محضر؟ برای من خیلی ذهنمو درگیر میکنه 

چرا مشکلتون چیه مگه

کلا آدم من نیست درونگرا کم حرف خودرای

من برونگرا اهل مهمونی حرف و شیطونی ولی الان حس افسردگی دارم

همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی.... که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی🥰

اگر اجبارت نمیکردن باهاش ازدواج میکردی؟ این احساساتی که من نوشتم رو داشتی؟ یا در این حد بد نبود حست

شوهرم خبلی خوب و کاریه هست و خدا روشکر سالمه

اما ایده ال های من متفاوت بود حقیقتش نه  دلم یه ازدواج عاشقانه میخواست

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز