از اول که فهمید ۶تاخواهر شوهرداره گفت من همه رو حریفم این جمله رو به خودم گفت.
خودشم ۵تا خواهر داره🙄
واسه تالار و اتلیه و ارایشگاه خالم بهترین جاهارو انتخاب کرد گفت نه شما دخالت نکنید رفته یجاهایی که خداشاهده مدلهای ۱۵ سال پیش هستن.لباس خودش و داییمم سفید نبود.
زن و شوهر اولش اختلاف دارن ولی اینقد داد میزنه که همه اپارتمان صداشو شنیدن. داییم کل حقوق ماهشو خرج خوراکیای خانممیکنه.
بعد میگه بچه میخوام خرج دکتر بده.
هنوز خودش تربیت نشده میخواد بچه تربیت کنه.
چندبار پدرم پادرمیونی کرد اشتی کردن.
حالا مادرم و خالم رفتن سر بزنن شروع کرده دعوا کردن. بعد فکر کرده رفتن به داییم گفته خودت و خانوادت و خواهرات گوه میخورین. دیگه مامانم بعد ۳ سال عصبی شده شنیده برگشته بزنش داییم نذاشته. کلی پیام تهدید با خط داییم داده به خاله هام .
هربار بحث میکنن گوشی رو برمیدره دوره زنگ میزنه کل فامیل دو طرف رو خبر دارر میکنه.
اخرین بار گفته ببرم خونه پدرم داداشش دعواش کرده به داییم گفته حق نداری پول براش جا بذاری.از بس پول بهش دادی هار شده.
پدرمادرشم فوت شدن داییم میگه گناه داره.
بعد کلی فیلم بازی میکنه که فلان جام درد میکنه چندبارم دکتر گفته چیزیش نیست فیلمه.
چکارش کنیم
میگه باید قطع رابطه کنی با خانوادت. خواهرای مجردش سر کارش میذارن.