من الان اومدم خونه مامانم اینها دعوا و قهر شدید کردیم هزار بار به جدایی فکر کردم چون هیچوقت از ته دل خوشحال نبودم تو زندگیمون. فکر میکنم الان موقع اشه که دیگه جدی اقدام کنم ولی هزار تا ترس افتاده به جونم میترسم بعدا پشیمون شم با اینکه زندگی باهاش خیلی سخته همه جوونی و سلامتی ام پاش تلف میشه ولی دوسش دارم میترسم بعد طلاق دلتنگی باعث پشیمونی بشه اونهایی که تجربه کردن از حس بعدش بگین اگه میتونید راهنمایی ام کنید خیلی حالم بده 😔
عزیزم شرایطت نمیدونم ولی من دختری بودم درسخون و باانگیزه یه اشتاه بزرگ کردم و زن کسی شدم ک هیچ جوره ...
بابت تجربه های انقدر سخت و بدت متاسفم عزیزم . خوب بچه داشتن بحثش جداس مسئولیت سنگینی که باید به اونها هم فکر کرد اما من بچه ندارم . بنظرم شما هم از هر راهی میتونی پول پس انداز کن بچه هات بزرگ تر که شدن جدا شو به صورت کلاس مجازی هم یه مهارت یاد بگیر بتونی یواشکی درامد زایی کنی. مردها دوست دارن زن رو از لحاظ مادی ضعیف نگه دارن که بهشون وابسته باشه
میفهمم حستو منم تو دوستی بهش وابستگی و عشق شدید داشتم و بدی هاش رو نادیده میگیرفتم. ولی الان ببین حال و روزمو؟!!! هیچوقت مثل من احساسی تصمیم نگیر بگو بعدا درست میشه سلامت روح و روان ارامشت حرمتت رو تو الویت بزار