من الان اومدم خونه مامانم اینها دعوا و قهر شدید کردیم هزار بار به جدایی فکر کردم چون هیچوقت از ته دل خوشحال نبودم تو زندگیمون. فکر میکنم الان موقع اشه که دیگه جدی اقدام کنم ولی هزار تا ترس افتاده به جونم میترسم بعدا پشیمون شم با اینکه زندگی باهاش خیلی سخته همه جوونی و سلامتی ام پاش تلف میشه ولی دوسش دارم میترسم بعد طلاق دلتنگی باعث پشیمونی بشه اونهایی که تجربه کردن از حس بعدش بگین اگه میتونید راهنمایی ام کنید خیلی حالم بده 😔
تصمیم جدی بگیر ببین بعدش تو خونه بابات وضعت چجوره
چی بگم..اگ فکر میکنی جوونیت پای زندگی با اون ادم میره جداشو..بزو درس بخون و موفق شو و بهترین خودت باش.اینو یادت باشه که فقط عاشق خودت باشی.ببین چی خوشحالت میکنه.ببین چی برای خودت میخوای..به خودت فکر کن..هیچ کسی جز خودت نمیتونه ارومت کنه
عرض ادب و احترام
مشاوره خواستید در خدمتم.🍃🙏
نوچ خیلیم خوشحالم پشیمونم چرا زودتر جدا نشدم با اینکه خونه خودمون هم سخت میگذره ولی بهتر ک جدا شدم از هفت دولت آزادم
ببین اگ بچه نداری جداشو..بخدا بچه بیاری تا ابد پشیمون میشی و باید پاش بسوزی و بسازی.
خدا به ادم زندگی داده استفاده کن.بشین یه دفتر بیار جلوت و ببین چی حالتو خوب میکنه و از این دنیا و خدا چی میخوای
و چی حالتو بد میکنه و هر چیییییی باشه حتی عشقت حذفش کن
چیزایی که میخوای هدفت بذار
مهریه بگیر برو دست به یه کاری بزن.موفق شو .بجنگ تلاش کن.خدا همیشه هست.نکنه نا امید بشی
اگ بچه داری برگرد
من بابچه طلاق گرفتم نابودشدم بماند ک بخاطر بچه هیچکس حاضرنشد باهام ازدواج کنه
شوهر منم اهل قهر و ناز کردن تموم زندگیمون اون داشت ناز میکرد مثل زنای خاله زنک از چیزای ریز و درشت خانوادم ایراد میگرفت منم داشتم ناز می‌کشیدم و هر چی تو خانوادش میدیدم یا سرم میومد اهمیت نمیدادم میگفتم مهم نیست کاملا نقش زن و مرد تومون برعکس شده
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
