بالاخره تو بیست و چهار سالگی برام خواستگار اومد اونا منو نپسندید😭 حالم خیلی بده

بهانه پسر هست اگ عاشقت بود چشم رو به همه چی میبست

اگه 

پسره خودش بخوادت میان 

تو این شبا نذرکن ایشالله جوربشه

عزیزم،بعدا به مشکل میخوردین.چون تفاوت هاتون زیاد بوده.مثلا ایشون ممکن بود توی مهمونی های شما سختش باشه و نیاد و شما دوست داشته باشی بری و بقیه موارد.شاید خیری توش بوده.انشاالله بهترین ها قسمتت بشه

عزیزم مطمئن باش اون آقا از شما خوشش نیومده مردا به هیچ زنی نمی‌گم ازت خوشم نمیاد بعدم بهتر بهم خورد از الان متوجه شدید تفاوت فرهنگی دارید انشالله ی کیس بهتر 

اای باباها حالا این که گذشت ولی به بابات بگو لازم نیست هر چیزو بگه

من همه ی نظراتو خوندم و به شدت درکت میکنم

حسم میگه پسره با خانوادش حرف میزنه و برمیگرده🙃

تفاوتاشون اصلا کوچک نیست که بشه چشم روش بست

خیلی برام عجیبه

یعنی واقعا در مورد شما تحقیق نکرده بودن که پا پیش گذاشتن

ندیده و نشناخته میرن خواستگاری

عزیزم خوب شد که گفتین وقتی اونا مقید هستن به مشکل میخوردید حتی اگه شوهرت میخواست جلوتو بگیره تو ناراحت میشدی 

واقعا بابات بی سیاستی کرده اینا چیزایی نیست که ادم بهش افتخار کنه !!عیب نداره حتما صلاح تو این بوده خراب بشه آخه واقعا انگار تفاوت فرهنگی دارید و بعدا خودت یا اون آقا اذیت میشدید .

ایشون مذهبی نیس مذهبی نما هستن وگرنه خانواده ای که اهل هیئت باشه مشروب نمیخوره 

دختر خوب این چیزی نبود که بشه پنهانش کرد فکر کردی تحقیق نمی رفتن خوب اونوقت بهم میزدن انشالله یکی بهتر نصیبت شه پدرت سر زنش نکن

پدرتون کار بدی نکرده، فیلم بازی می کرد بعد عقد جدا می شدین بهتر بوده؟

عجله نکنید و با هم کفو خودتون ازدواج کنین.

خیلی عاقلانه تصمیم گرفتن.

شما هم به خدا توکل کن. اینایی که گفتی برای خانواده مذهبی هر کدومشون یه خط قرمز بزرگ بودن خب. بالاخره می فهمیدن ، اونموقع خیلییییی برات سخت تر می شد ..