سلام شبتون بخیر من یه دوستی داشتم ۱۲ سال باهاش دوست بودم بعد کا من باردارشدم خیلی کم باهم برخوردداشتیم تا بچه من دینا اومد حتی بهم زنگ نزد خقیقتش منم باهاش قطع رابطه کردم دیگه چون دیدم خب دوست ندشاته حتنا که توهمچین موقعیتی هم یادم نکرده امروز کاملااتفاقی توکفش فروشی دیدمش شروع کرد به بغل کردن من و گفت شرمنده ام روم نمیشد بهت زنگ بزنم خوب شد دیمت واینا ولی حس میکنم من برخوردم خیلی سرد بود چون شوکه شدمو خب ازشم یخورده دلگیربودم همش میگم فکر نکنه من عقده ایم خیلی حس بدی دارم
زندگی زیباست
مگه وقتی اون بتو زنگ نزد و پیام نداد فکر ناراحت شدن تو بود ک الان تو بخاطرش خوابت نمیبره
به نظر من خوب کردی
آدم های سمی رو یکبار برای همیشه حذف کن از زندگیت
آره من کلا دوتادوست داشتم یکیش این بود ولی خب اون یکی خیلی بهتره وقتی پسرم دینااومد ۱۵ روز توبیمارستان یه شهردیگه بستری بود و روز دهم عروسی اون دوستمب ود بهم زنگ زد گفت پسرت بهتره توقع نداشتم اصلا روز عروسیش پسرمنویادش باشه وقتی مقایسه میکنم میبینم چقدر آدمامیتونن تفاوت داشته باشن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
