سلام
بچه ها من خودم مشکلاتی توی زندگیم دارن که هیچکس نمیدونه و فقط خودم دارم باهاشون دست و پنجه نرم میکنم و یا کنار میام یا خودخوری میکنم
یساله ک ازدواج کردم
مشکلات خانوادم تو این یسال بیش از حد زیاد شدن
پدرم مریض شده پاش هم مشکل داره باید زانوش عمل بشه (دو تا زن داره و مادر من زن اولش هست)
دو تا داداش مادری دارم
مامانم خودش سر جریان هوو آوردن پدرم خیلی همیشه حالش خوب نبود و میشه گفت خیلی نق میزد تو سر ما بچه ها و واقعا مارو اذیت میکرد رفتاراش
ولی این۶ ماه اخیر واقعا مشکلاتشون بیش از حد زیاد شد
هووی مادرمم ۳ تا بچه داره یکی آخریه ۳ ماهشه
داداش بزرگم بعد از عید اقدام به خودکشی کرد و ناموفق بود و مادرم اونجا دیگه شکست واقعا
داداش کوچیکم به شدت ناسازگار شده و خودسر و اصلا گوش نمبگیره هر روز یه دررسر درست میکنه برای مادرم
کسی توی خونه نیست پیش مادرم (داداش بزرگم سره کاره و کلا ۱۰،۱۵ روز در ماه میاد مرخصی ک اونم به دلیل کارایی که میکنه مامانم میگه کاش همیشه سره کار باشه و خونه نباشه)
فقط داداش کوچیکم تو خونس که اونم مامانمو دیوونه کرده و رفته پیش دکتر اعصاب دوز داروهاشو برده بالا
منم شوهرم اصلا یه کیس خاصه که بخاطر اینکه به این دردای خانواده دردی اضافه نشه دم نمیزنم و بهشون نمیگم دارم چی میکشم
و بیشتر فاصله گرفتم که نفهمن وسط زندگیم چه خبره در کل شوهرمم از خانوادم متنفره و همش سرکوفتشون رو میزنه بهم تو دعوا یا تا تقی به توقی میخوره بی ربط سریع میگه مشکلات خانوادتو آوروی وسط زندگی من بخاطر همین که هم اونا نفهمن منچقد اذیتم تو زندگیم هم همسرم کمتر از مشکلاتشون با خبر بشه فاصله گرفتم