خیلی از دست خانواده همسرم دلخورم
دلداریم بدین
خونشون شام رفتنی بخاطر یه لقمه غذا پنج ساعت باید سرپا وا می ایستادم
یه گله کوچیککردم پیش همسرم کردم (نادونی کردم)
عصبانی بودم گفتم به گوش مامانش برسه 
حالا از اون موقع منو واسه مهمونی دعوتم نمیکنن
ازین ناراحتم تا زمانی که کنیز همستم باید مهمونی دعوت کنن
کار از کار گذشته الان چجوری دلم آروم بگیره گاهی وقتا حرصم میگیره ازین رفتارشون