سلام دوستان من دوران حاملگی خیانت دیدم و بخشیدم ولی تو این چهار سال بازم بار ها خیانت هاشو دیدم و بخاطر بچه ام باهاش کنار اومدم چند بار هم خواستم طلاق بگیرم ولی نشد
بار اخری که برگشتم خودم خواستم و باهاش حرف زدم و گف باید بهم اعتماد کنی من بهش اعتماد کردم و کاری به کارش نداشتم خیلی هم سعی میکردم باهاش خوب رفتار کنم تا بعدن بهونه ای نداشته باشه
ولی بعد هشت ماه بازم فهمیدم که دوس دختر داره دنیا رو سرم خراب شد بازم نتونستم برم چون بچم مریضه و برام سخته با یه بچه مریض برگردم خونه پدرم
خانوادم تو خرج خودشون موندن
بدون بچه هم نمیتونم زندگی کنم واقعا
میخام باهاش حرف بزنم و دوستانه جدا شیم خیلی افسرده شدم چند وقتیه فکر خودکشی میزنه به سرم خودم رو دوس ندارم انگار پیر شدم انگار تو باتلاق افتادم به هیچ مردی نمیتونم فک کنم دیگه نمیخام از خونه برم بیرون
راستش الان طلاق بگیرم خانوادمم خیلی سخت گیرن و مطلقه شم بدتر محدودم میکنن و نمیدونم چقد میتونم دووم بیارم