2777
2789
عنوان

امروز اولین سالگرد ازدواجمه خسته ترینم

| مشاهده متن کامل بحث + 6871 بازدید | 179 پست
زندگیم آشوبه تو این یسال سر جمع یه ماه دلخوش نبودم به زندگیم خانوادم نمیدونن که دارم چی میکشم خودشون ...

اگر مشکلت خیانت و اعتیاد همسرت نیست بدون بقیه ش زمان میبره تا باهم ب تفاهم و شناخت برسید 

زندگیم آشوبه تو این یسال سر جمع یه ماه دلخوش نبودم به زندگیم خانوادم نمیدونن که دارم چی میکشم خودشون ...

عزیزم چند سال اول زندگی معمولا اینجوریه دوتا آدم متفاوت با تفکر و تربیت متفاوت تا بخوایی باهم مچ بشید زمان میبره

از سرزنش دوست تا مضحکه دشمن /تاوان تو را می‌دهم هر روز/ آرزوهام همیشه آرزو موندن

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

معمولا یکی دو سال اول زندگی مشترک پرتنش هست ... سعی کنید قلق همو یاد بگیرید و لجاجت رو بذارید کنار ...

❤دنبالِ مردی نباش که موهاتُ ببافه ... مـردی رو بخواه که بتونی بدونِ ترس باهاش رویا ببافی ...مردی که بلد باشه برات لاک های رنگ و وارنگ بزنه خیلی جذابه ولی از اون جذاب تر مردیه که بتونه دنیاتُ، خواب‌هاتُ رنگی کنه ... مردهایِ زیادی بلدن درِ ماشین رو برات باز کنن اما⁣ مردایِ کمی هستن که بلد باشن گره هایِ کورِ اخم هاتُ، گرفتگیِ دلتُ باز کنن ...⁣ میشه کفشِ پاشنه‌دار پوشید و برایِ زمین نخـوردن به مردهایِ زیادی تکیه کرد اما مردی که تکیه‌گاهِ روزهایِ بی کسی‌ات باشه و پناهِ بی‌پناهیات کجا و مردهایِ موقتیِ یه روزه و یک ماهه کجـا ... عزیزم⁣ مردهایِ زیادی هستنـد که بلدن با کارایِ جذاب سرِ ذوقت بیارن اما⁣ موقتی و زودگذرن ... جذابیتشون یه جایی ته میکشـه ...⁣ میدونی آخه آدما از یه جایی به بعد از خودشون نبودن، از خوب بودن‌هایِ الکی و اجباری خسته میشن ...⁣ اونوقته که یا میرن یا بد میشن ... اما مردهایِ واقعی⁣ اون‌هایی که بلـد نیستن خیلی کارایِ فوق‌العاده انجام بدن⁣ ، همونا که میتونن امروزتُ بسازنُ فـرداتُ ، اومـدن که بمـونن ... اونایی که با تمامِ معمولی بودنشون، جـذابن و با همه یِ سادگیشون فوق‌العاده ...⁣این مـردا یه قلبِ صاف دارن که تقدیمت میکنن و "دوستت دارم"هاشون نفوذ می‌کنه تهِ تهِ روحت و عشق ته‌نشین میشه تو دلت ... اگه یکی از همین‌هارو داری، یه جایِ خوب تو دنیات قایمشون کنُ تا میتونی دوسشون داشته باش ... خدا تعداد محدودی ازشون ساخته و یه نمونه‌اشُ واسه تو کنار گذاشته ...⁣ از دستش نده❤
چرا اینجوری بهم ریختی مگه چه جوریه همسرت چن سالته

مشکلم الان و دیروز نیست ک بخوام تعریف کنم از پایه خرابه 

من داره ۲۴ سالم میشه الان ۹ ساله که باهاشم و انتخاب خودم بوده 

اونم ۳۲ سالشه 

هرچی بلده بهم ظلم کرده تاحالا یاد ندارم ازم معذرت خواهی کرده باشه بابت هیچکدومش 

بهم فحش میده بهم میگه ج*ن*ده

به خانوادم 

هیچ محبتی ازش دریافت نمیکنم 

هربار قهریم هم نهایتش من میرم باهاش حرف میزنم دیگه بعدش اوکی میشه 

حالم بده 

از دیروز قرار بود امشب بریم بیرون خودش بهم قول داد چون ۱۴ روز خونه هست و ۱۴ روز سرکار فرداشب قراره بره سرکار 

امشبم خوب بودیم باهم من رفتم حموم اومدم اونم تو دسشویی بود داشتم لباسامو میپوشیدم و آرایش میکردم یدفعه متوجه شدم دهنش کجه بهش گفتم چته گفت هیچ گفتم خو نگام کن بگو چته گفت هیچ 

دیگه هیچی منم بهم برخورد که این چرا یدفعه اینجوری شده 

رفتم تو سالن نشستم بعد یساعتی تقریبا قیلیون کشیدنش تموم شد بهش رفتم گفتم بلندشو بریم دیگه بازم سرد بود بد جوابمو داد گفت تمام بدبختیام تقصیر توئه بعدشم گفت من پیاده میام تا مغازه سرکوچه و برمیگردم گفتم خودمم میتونم پیاده برم گفت آره توکه میدونم میتونی (با طعنه)

منم گفتم خدا از این بدترت کنه و رفتم همبرگر سرخ کردم خوردم و لباس پوشیدم گفت میری کجا گفتم میرم زینبیه گفت کلیدارو بذار و برو دیگه هم نیا 

دنبالم اومد کلیدارو ازم بگیره گفتم قرارمون همین بود ک من برم زینبیه وقتی تو نیستی الانم بودنت برا من چه فرقی میکنه همش تو اون اتاقی منم میرم دیگه چیزی نگفت 

ولی من دل و دماغشو ندلشتم و اومدم بالا پشت بوم نشستم 



معمولا یکی دو سال اول زندگی مشترک پرتنش هست ... سعی کنید قلق همو یاد بگیرید و لجاجت رو بذارید کنار . ...

دیگه از توانم خارجه 

کلا ۱۴ روز خونه هست 

تو این ۱۴ روز کلا تو خونه ایم بخدا دیگه بربدم دیگه حالم از خونم بهم میخوره خسته شدم 

طبقه بالا خونه پدرشیم اونا هم هربار میبیننمون میگن خسته نشدین اینقد تو خونه اید 

چیکارش کنم با منت و هزار خواهش و تمنا میخواد ببریش بیرون یا هم دعوا میکنه و نمیاد 

من خستم خیلیم خستم

با خانوادم هیچ رابطه ای نداره 

همیشه سر اینکه میگم به خانوادم سر بزنیم باهام دعوا راه میندازه این سری ۲۱ روز خونه بود کل این ۲۱ روز پاشو نذاشت منم به اونا گفتم رفته ماموریت 

خیلی مدارا میکنم ولی دیگه توان ندارم بخدا 

مشکلم الان و دیروز نیست ک بخوام تعریف کنم از پایه خرابه من داره ۲۴ سالم میشه الان ۹ ساله که باهاشم و ...

خب اول دلیل کاراشو بپرسی چیشده که اینجوری شده 

منی که نامزدم خدا خدا میکنم برم خونه خودم از دست خونوادم خستم اونوقت شما دو نفر چرا نباید قدر اون خونه ای که باهم هستینو ندونین

عزیزم چند سال اول زندگی معمولا اینجوریه دوتا آدم متفاوت با تفکر و تربیت متفاوت تا بخوایی باهم مچ بشی ...

هیچ احترامی بهم نمیذاره 

هیچ حرمتی برام باقی نذاشته 

هیچ روحیه ای برلم نذاشته 

افسردم کرده 

دلم میخواد کل روز تو خونه تنها باشم و هرچی زودتر بره سر کار دیگه نبینمش 

ازش خستم

از خودم خستم

از آدما خستم 

کاش امام حسین امشب صدامو میشنید و تموم میکرد زندگیمو 

خب اول دلیل کاراشو بپرسی چیشده که اینجوری شده منی که نامزدم خدا خدا میکنم برم خونه خودم از دست خونوا ...

منم خدا خدا میکردم عروسب کنم و تموم بشه اینقد از دست خانوادم خسته بودم اما الان روری هزار بار میگم کاش همون موقع تموم میشد کاش اینقد اصرار نمیکردم به وجود همچین آدمی 

من نمیدونم دلیلشو ازشم پرسیدم‌نگفت 

خدا ازش نگذره 

هیچ احترامی بهم نمیذاره هیچ حرمتی برام باقی نذاشته هیچ روحیه ای برلم نذاشته افسردم کرده دلم میخواد ک ...

عزیزم از من که ده ساله ازدواج کردم یه نصیحت بشنو اون تایمی که میخوایی صرف کنی و به شوهرت و کارهاش فکر کنی برای خودت صرف کن کتاب بخون ورزش کن تغییر کن وقتی دیگه روی کارهای شوهرت زوم نمیکنی وقتی دیگه به هر حرفی واکنش نشون نمیدی اونم تغییر میکنه 

لازم نیست با هر حرفی عکس العمل نشون بدی لازم نیست زیادی جدیش بگیری 

نقطه ضعف هات رو پیدا کن خودت رو ارتقا بده  

از سرزنش دوست تا مضحکه دشمن /تاوان تو را می‌دهم هر روز/ آرزوهام همیشه آرزو موندن

عزیزم یک دوسال اول زندگی مشترک خیلی سخته چون تا بهم اعتماد کنید و اخلاق هم بیاد دست تون طول میکشه

۹ ساله باهاشم تو این ۹ سال امروزم از دیروزم بدتر شده 

هیچ روز خوشی نداشتم 

انتخاب اشتباهم زندگیمو بر باد داد 

دیشب بهم گفت چرا زیاد نمیخوابی گفتم خوابم نمیبره اینقد فکر میکنم که اینقد پای تو وایسادم و اصرار کردم به بودنت عوضش تف کردی کف دستم و تحویلم دادی هیچی نگفت یکم ناراحت شد دیگه خودم بحثو عوض کردم ولی خیلی بی شرفه اصلا به کاراش فکر نمیکنه به حرفاش فکر نمیکنه حق به جانبه 

منم خدا خدا میکردم عروسب کنم و تموم بشه اینقد از دست خانوادم خسته بودم اما الان روری هزار بار میگم ک ...

دآرم به این نتیجه میرسم تو خونواده ای که عذاب بکشیم تو خانواده همسرمونم همونا باز تداعی میشه

 من همسرم فعلا اینجوری باهام رفتار نکرده بیشتر درکم کرده  امیدوارم بعد اینکه رفتم خونم اذیتم نکنه و اونجور آدمیم نیس و البته که برای من مهم نیس چی دیگه پیش میاد وقتی ۳۰ سال رنگ آرامش از خونوادت نبینی  غیر خودی چکار میتونه واست کنه

عزیزم از من که ده ساله ازدواج کردم یه نصیحت بشنو اون تایمی که میخوایی صرف کنی و به شوهرت و کارهاش فک ...

تمرکز ندارم وقتی ناراحتم نمیتونم کتاب بخونم 

نمیتونم عادی باشم 

نمیدونی چقد دلمو میشکنه 

من کمبودی ندارم ک اینجوری میکنه باهام 

ظهر گفت میخوابم‌که شب بریم بیرون ساعت ۸ بیدارش کردم گفتم بلندشو دیگه بریم بیرون 

رفتم حموم که بیام بریم یدفعه اینجوری کرد بخدا نمیدونم چیشد فقط تو حموم داشتم صداش زدم گفتم بریم از حموم ساندویچی که سبکشون قدیمیه بخریم گفت باش 

بعد اینجوری کرد 


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   ابرو_کمونیa  |  1 ساعت پیش
توسط   naziiiiiiiiiiiii6971  |  2 ساعت پیش